اخباراخبار اهواز

مردم عرب اهواز هر روز گونه‌ای از مرگ را تجربه می‌کنند

دو روز را در بهت و ناباوری گذراندم. چندباره تمام فیلم‌ها و عکس‌ها رو مرور می‌کنم. چندین بار اسم‌ها را در ذهنم مرور می‌کنم؛ اهواز، محمره(خرمشهر)، فلاحیه(شادگان)، دارخوین. و هر اسم  هزار درد را یادآوری می‌کند. 

دهانم طعم آب شور به خود می‌گیرد، چشمانم پر از ریزگرد می‌شود. بغض می‌کنم ولی اشکم سرازیر نمی‌شود. چشمانم خشک چون کارون، زل می‌زنند به صفحه‌ی مانیتور، به تصویر  مردانی که بر خاک افتاده‌اند، شبیه به نخل‌های بی سرِ اروندکنار؛ نجیب و غرق به خون. 

به جرم کارگر بودن کشته شدند و کار نظام را راحت کردند دیگر نیازی به نیزار نیست این ملت هر روز به شکل تازه‌ای مرگ را تجربه می‌کند.

 یک روز با سیل روز دیگر با خشکسالی. برای سیل کمر به کمر ایستادند و سیل بند ساختند آن هم  با دست خالی و در اعتراض به خشکسالی سر و سینه‌هایشان هدف شلیک دوشکا شد. تا آنجا که زندان‌هایشان جا داشت زن و مرد  بازداشت کردند از زندان کارون و سپیدار تا شیبان. از کودک و نوجوان تا پیرمرد هفتاد ساله. 

صدای فریاد «آقا…  آقا … مظاهرات سلمیه/ آقا…آقا این تظاهران مسالمت آمیزه» شنیده نشد و این جنگ هر روز سر از جای جدید بیرون می‌آورد. 

دیروز در هور العظیم مردند، امروز در جاده اهواز. و حالا در میان یزله و شیون مادران و پدران، فرزندان و همسران؛ ما به این باور رسیده‌ایم که در پسِ هر پیچِ جاده، در هر ورق زدن تقویم، در هر فصل و سال؛ ما برای مرگ و کشته شدن آماده می‌شویم.

روزی تقویم‌هایمان آنقدر روزهای سرخ و سیاه خواهند داشت که هر نام، هر شهر و هر ماه یادآور جان سختیِ ما در دورانی تلخ بوده. شاید از پسِ این تلخیِ مکرر روزهایی در پیش باشد که…

یادداشت: هدی کریمی صدر / دی ماه ۱۴۰۰

موضوعات ذات صلة

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا