اخباراخبار اهوازاخبار ايرانمقالات

معنی تمامیت ارضی و تجزیه طلبی به «فارسی»!

بدبختی ما این شده است که موضوعات مورد بحث را شازده(رضا پهلوی) به ما دیکته می کند؛ تازه ترین اش ” تمامیت ارضی” است که آن را نخستین شرط از شروط سه گانۀ ائتلاف همایونی اعلام کرده و تنور بحث تمامیت ارضی و تجزیه طلبی را در میان مدافعان و منتقدان، داغ کرده است. اشکالی هم ندارد، ” عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد”!

در گفته ها و نوشته های چند روز اخیر در این باره، تا جائی که دنبال کرده ام، یا شِکوِه های دفاعی از اتهام تجزیه طلبی است، یا بحث های آکادمیک غیر قابل خواندن و فهم برای توده های مردمی که شمشیر دموکلسِ ” تمامیت ارضی” بر بالای سرشان آویزان است. من می کوشم به سادگی و قابل فهم توضیح بدهم منظور پان ایرانیست ها از ” تمامیت ارضی” و تجزیه طلبی چیست.

” تمامیت ارضی” در فرهنگ سیاسی و دیپلمانیک یعنی که مرزهای کشور، تغییر نکنند، و این هم یعنی که نه کشوری خارجی خاکی از کشوری را جدا کند و نه ساکنان منطقه ای از داخل کشوراعلام استقلال کنند و از آن جدا شوند. تا جائی که به حفظ تمامیت ارضی در مقابل تجاوزگری خارجی مربوط می شود، این یک سیاست خارجی عمومی مشروع است که طبعاً همه دولت ها از مترقی و ارتجاعی به آن پایبنداند. اما “تمامیت ارضی” و “تجزیه طلبی” در مرز پر گهر ایران، مانند بسیار چیزهای دیگر یک معنای انحرافی و سرپوشیده دارد که در لغتنامه ها نمی توان پیدایش کرد و استناد به تعریفات رسمی و کلاسیک و آکادمیک این واژه ها در بحث ها، مشکلی را حل نمی کند.

مقدمتاً سه نکته برای تأمل:

۱- محمد رضا شاه تحت مجموعه شرائطی که بیرون از اقتدار نظامی – سیاسی و مصالح دیپلماتیک اش بود، در ۱۳۴۹ به استقلال بحرین ( که در ۱۳۳۶ رسماً استان چهاردهم ایران اعلام شده بود) گردن گذاشت و آب هم از آب تکان نخورد، تنها حزب فاشیست پان ایرانیست اعتراضی کرد که سرجایش نشاندند.

۲- جمهوری اسلامی در اصرار بر تداوم جنگ با عراق، در پی منضم کردن خاک عراق به ایران بود و با شعار ” راه قدس از کربلا می گذرد” برای توسعۀ امپراطوری شیعه، تغییر مرزهای ایران برایش نه تنها حرام نبود، بلکه ثواب هم می داشت اگر موفق می شد!

۳- ایرانشهری ها، همچون شازده پهلوی که می گوید ” یک وجب از خاک ایران کم شود، اون ایرانِ من نیست”، با افزوده شدن به خاک ایران مشکلی ندارند و مدام از متعلقات سرزمین های امپراطوری پارس با حسرت یاد می کنند و در رؤیای بازگشت دوبارۀ آن ها به قلمرو سیاسی ایران اند؛

حتا در واکنش حکومت اسلامی به شعرخوانی اردوغان در ترکیه به تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۹۹ در باره جدا سازی دو بخش شمال و جنوبی آراز ( رود ارس) دیدیم که گفتند آذربایجان شمالی جزئی از خاک ایران است و باید روزی به آغوش ایران برگردد. در این موارد، جابجائی مرزها برایشان مشکلی ندارد و مقدس نیست فقط مسئله شان با ملت های غیر فارس ساکن جغرافیای ایران است.

نویسنده:شهاب برهان – منبع احبار روز

موضوعات ذات صلة

‫2 دیدگاه ها

  1. شما به قول خودتون مدافع ملل غیرفارس هستيد ولی جغرافیای تالش و گیلک که به کلی توسط شوونيست های تورک حذف شده رو گذاشتين،ملت کاسپين از همه مللی که در جغرافیای دولت ملت ایران زندگی میکنن مظلومتر هستن،ملتی که زمین و زبان نداره هیچ چیز نداره،شما خودتون رو متحد تورک میدونید ولی اگر همسایه اونها بودین هرگز این رفاقت بينتون وجود نداشت چون تورک غیر از خودش هیچکس رو قبول نداره و بشدت توسعه طلب و برتری طلب است و در صورت قدرت گرفتن روی دست فارس میاد،دوران قاجار رو هم دیدیم که چطور اهواز و گیلان و بلوچستان و کوردستان و…رو این حکومت بقول پانتورکها تورک همه رو سرکوب کرد،خلاصه که از لنکران جمهوری باکو جغرافیای کاسپين پتشخارگر است که زبان و هویت و تاریخ مستقل خودشون رو دارن و ترک برای اونها هیچ تفاوتی با فارس نداره و بشدت تضاد منافع با هم داریم و یکی از بزرگترین خطرها برای ما در خلع قدرت دولت ملتهای فاشيستی بادکوبه و ترکیه هستن،مهاجر آذربایجانی ساکن گیلان از حقوق شهروندی برابر با بومیان اصلی البرز در صورت ایالتی شدن یه استقلال خواهند بود و در صورت زیاده خواهی تاریخ گیل و دیلم و کادوس تپور نشون میده که هرگز در برابر متجاوز پا پس نکشیدن و گفتمان و کالکتیو خودمان را داریم و در زمان مناسب همه را متعجب خواهیم کرد..

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

دکمه بازگشت به بالا