اخباراخبار اهوازاخبار جهان عرببین الملل

عبادان است يا آبادان؟ عرب است يا غير عرب؟

عبادان در آثار شاعران پارسی

ناصر خسرو قبادیانی (۳۹۴-۴۸۱ ق) در سفرنامه اش چنین گوید: « و به عبادان رسیدیم و مردم از کشتی بیرون شدند و عبادان برکنار دریا نهاده است چون جزیره ای که شط آن جا دو شاخ شده است چنان که از هیچ جانب به عبادان نتوان شد الا به آب گذر کنند و جانب جنوبی عبادان خود دریای محیط است که چون مد باشد تا دیوار عبادان آب بگیرد و چون جزر شود کم تر از دو فرسنگ دور شود. و گروهی از عبادان حصیر خریدند و گروهی چیزی خوردنی خریدند».

علی بن عثمان هجویری از عارفان قرن پنجم هجری در کتاب «کشف المحجوب» نیز یادی از عبادان کرده است:

« وحسن بصری رحمة الله علیه روایت می کند که به عبادان سیاهی بود که اندر خرابه ها بودی. روزی من از بازار چیزی بخریدم و بدو بردم. مرا گفت:این چه چیز است؟ گفتم:طعامی است که آورده ام، بدان که مگر تو بدان محتاجی».

ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد دامغانی معروف به منوچهری که در نیمه نخست قرن پنجم هجری می زیست در باره عبادان چنین سروده است:

از فراز همت او نیست جای – نیست آن سوتر ز عبادان دهی

آفرین بر موکب میمون میر – رفته در یک خطوه یکماهه رهی

نظامی گنجوی که در قرن ششم هجری می زیست در یکی از شعرهای خود به این نام عربی اشاره می کند:

چند کوشیدم از سکوت و شرم – آهنم تیز بود و آتش گرم

بختم از دور گفت کای نادان – لیس قریه وراء عبادان

عطار نیشابوری ( ۵۴۰-۶۱۸ ق ) در تذکرة الاولياء در باره عبادان می نویسد: « هفت ساله بودم که روزه داشتمی. پیوسته قوت من نان جوین بودی. به دوازده سالگی مرا مسئله ای افتاد که کس حل نمی توانست کرد. درخواستم تا مرا به بصره فرستادند تا آن مسئله را بپرسم بیآمدم و از علمای بصره بپرسیدم. هیچ کس مرا جواب نداد، به عبادان آمدم به نزدیک مردی که او را حبیب بن حمزه گفتندی وی را پرسیدم. جواب داد. به نزدیک وی یک چندی ببودم و مرا از وی بسی فواید بود».

در قصاید عربی سعدی شیرازی دو بار به نام عبادان بر می خوریم. شیخ اجل که در قرن هفتم هجری می زیست در قصيده اول گوید :

وبين يدي صرف الزمان وحكمه – مغللة أيدي الكياسة والخبر

وقفت بعبادان بعد صراتها – رأيت خضيبا كالمني بدم النحر

ودر قصيده دوم:

تهدم شخصي من مداومة البكا – وينهدم الجرف الدوارس بالمخر

وقمت بعبادان ارقب دجلة – كمثب دم قان يسيل في البحر

مولانا جلال الدین رومی معروف به مولوی (۶۰۴-۶۷۲ق) در رباعیات خود در دیوان شمس می گوید:

بسیار علاقه ها بیاید ای جان – تا مسکن و خانه ها شود آبادان

ای بلغاری تو خانه کن در بلغار – وی تازی گو برو سوی عبادان

این سخن مولوی تاییدی است بر کهن بودن نام عبادان و نیز تاکیدی است بر این که این منطقه تازی نشین  یا عرب نشین بوده است.

از معاصران، ملک الشعراء بهار (۱۲۶۵-۱۳۳۰ ش) در قصیده ای در باره عبادان چنین گوید:

قریه ویرانعبادان که به ضرب المثل – این زمان شهریش پر قصر و خیابان کرده اند

دکه آهنگریشان، دهشت افزاید از آن – کز دو پاره کوه آهن پتک و سندان کرده اند

ملک الشعراء بهار پس از دیدار از ناصری (اهواز) و عبادان این شعر را سروده است

مناطق عبادان

عبادان یک جزیره است که از جنوب به خلیج، از شرق به شط العرب، از شمال به محمره و از غرب به رودخانه سلیج (بهمن شیر) محدود می شود. اما در سالیان اخیر شهر از رودخانه یادشده گذشته و تا جاده عبادان – اهواز گسترش یافته است. من با اين مناطق آشنایی دارم اما در اینجا نام و مشخصات آنها را از صفحه فیسبوک توفیق النصاری پژوهشگر عبادانی گرفته ام.

بویرده: تصغیر بارده به معنای: هوای خنک/ دارای هوای خنک/ منطقه ای که هوایش خنک است. این نام در اهواز هم استفاده شده: بویرده سلامات.

بریم: به دلیل وجود نخل بریم نامگذاری شده است. نیز نام عربی یک نوع خرماست.

تانکی ابو الحسن: به دلیل وجود تانکی ذخیره آب در نزدیکی مقام ابو الحسن، این تانکی چند سال پیش برداشته شد.

فیّه دریس: در اصل فجه بوده‌، منسوب به دریس طایفه ای از بنی کعب، در فلاحیه نیز چنین اسمی موجود است: فیة الشاوردية.

طابوگ: منطقه ای که آجر شرکت نفت در آنجا تخلیه می شد. طابوق یا طابوگ در زبان عامیانه عربی به معنی آجر است.

منیوحي: در اصل منجوحي بوده و برای تسهیل تلفظ جیم به یاء تبدیل شده. از آقای ثامری که یکی از اهل قلم این منطقه است شنیدم که این اسم از (من) که حدود ۱۲۶ کیلوگرم است و (جوحی) که نام شخصی از طایفه نصار است گرفته شده، لیکن دلیلی بر درست بودن این تفکیک نیست.

مدن: از شخصی به نام مدن گرفته شده که از عشیره عرب بحرانی است.

خرخره: در زبان عربی صدای شرشر آب است، از ریشه خرّ یخرّ خرًا. این اسم در عامریه اهواز نیز به کار برده شده است.

سلیچ: تصغیر سلك است که کاف آن به چ تبدیل شده، این اسم در سندهای خطی قدیم به شکل سلیک آمده است‌. شط سلیچ در فارسی رودخانه بهمنشیر خوانند.

یرف: در اصل جرف بوده، حاشیه منهدم شده رود بر اثر سیل.

شطیط: تصغیر شط است که در عربی به معنای رودخانه است.

رمیله: تصغیر رمله است، زمین شنی.

عروسی: این خیابان در اصل رودی به نام “نهر العروسیه” بوده ومتعلق به عشیره عرب بغلانی است. ‘لوریمر’ از روستایی به نام عروسیه در کنار نهر العروسی یاد کرده است.

گصبه نصار: قصبه نصار، در اصل نیزار بوده که طایفه نصار بنی کعب تقریبا در سال ۱۷۴۷ آباد کرده است. این نام را به شکل استعماری ‘اروند کنار’ فارسی کرده اند.

شلاهي: شلاهی جمع شلهه است، در عبادان چند شلهه وجود دارد که معروفترین آنها شلهه حجی حسین، وشلهه ثوامر است، شلهه در زبان عامیانه عربی به جزیره ای که در وسط رودخانه به شکل طبیعی بالا می آید اطلاق می شود.

چویبده: این بندر از زمان مشعشعیان بوده و با نام کویبده در منابع آن دوره آمده است.

کفیشه: از ریشه کَفَش عامیانه عربی است، بعضی ها می گویند از کافی شاپ انگلیسی گرفته شده، که وجود روستایی به همین نام در محمره این نظر را تضعیف می کند.

پایان نقل قول از توفیق النصاری. در روزهای اخیر از قربانیان فروریختن ساختمان متروپل در عبادان از جزیره صلبوخ (با نام استعماری جزیره مینو) نام برده شد. این جزیره جزو شهرستان محمره است اما ظاهرا به شهر عبادان نزدیک تر است. این جزیره و کل بخش غربی شهرستان عبادان در ساحل شط العرب قرار دارد، به گونه ای که شما می توانی از آنجا منطقه ام الرصاص عراق را ببینی که اغلب از قبیله بنی کعب اند و با قبایل ساکن در شهرستان عبادان هم قبیله اند.

پیدایش ادبیات فارسی، گروه های چپ و تحولات جمعیتی تاکنون

ساکنان جزیره عبادان تا هنگام تاسیس پالایشگاه نفت در عبادان در سال ۱۹۰۸ همگی عرب بودند که عمدتا از قبیله بنی کعب به شمار می روند. در آن هنگام شیخ حنظل برادرزاده شیخ خزعل از سوی او به عنوان حاکم – فرماندار – عبادان انجام وظیفه می کرد. اساسا انگلیسی ها، زمین پالایشگاه را از شیخ خزعل خریدند و مسوولیت حفاظت از آن را به عهده او گذاشتند. از سال ۱۹۰۸به بعد، به علت نیاز فراوان به نیروی انسانی، فرآیند مهاجرت غیر عرب ها از بنادر خلیج و تنگستان و برازجان و مناطق شمالی عربستان به عبادان آغاز شد. در دوره حاکمیت شیخ خزعل بر مملکت عربستان محمره و تا هنگام سقوط اش در سال ۱۹۲۵ نسبت غیر عرب ها در عبادان از پنج درصد جمعیت این شهر فراتر نمی رفت و اساسا مهاجرت غیر بومیان توسط  این حاکم عرب کنترل می شد. پس از تسلط نظامی پهلوی اول بر عربستان و تغییر نام آن به خوزستان، مهاجرت غیر عرب ها به عبادان، هم به شکل طبیعی وهم برنامه ریزی شده افزایش یافت اما در دوره رضا خان از حدود ده یا پانزده درصد فراتر نرفت.  در دوره محمد رضا شاه این نسبت رو به افزایش نهاد. در این دوره برای نخستین بار در تاریخ ادبیات  همواره عربی عبادان، گواه ظهور ادبیات فارسی در عبادان هستیم. از برجسته ترین اینها می توان به نام های زیر اشاره کرد: نجف دریا بندری ( که پدرش در دوره رضا شاه  از یکی از بنادر جنوبی به این شهر کوچ کرده بود)، ابراهیم گلستان (که در دهه بیست شمسی از شیراز به عبادان کوچید) و نسیم خاکسار که خانواده اش از رامهرمز آمده بودند و گویا قبلا ساکن برازجان بودند. حزب توده مهمترین نیروی اپوزیسیون نقش بارزی در مبارزات کارگری دهه بیست شمسی داشت اما نسبت به حقوق ملی ملت عرب نه تنها بی تفاوت بود بلکه گاه با جنبش های آنان برخورد می کرد، و این خلاف سیاست هایش در کردستان و آزربایجان در آن دوره بود.

تیمسار تیمور بختیار به عنوان اولین رییس قدرتمند ساواک در بازه زمانی سال های ۱۳۳۶-۱۳۳۹ چهار هزار بختیاری را از مناطق گرمسیری شان به سوی عبادان کوچاند و در پالایشگاه و سایر تاسیسات نفتی عبادان استخدام کرد. ورود حدود چهار هزار تن یا اگر خانواری حساب کنیم ورود بیست هزار نفر (هر تن دارای پنچ خانوار) به عبادانی که جمعیت اش حدود صد هزار نفر بود زمینه را برای تغییر بافت جمعیت عربی آن فراهم کرد. می توان گفت که نسبت جمعیت غیر عرب ها – اعم از بندری ها، بختیاری ها، لرها وفارس ها – در دوره شاه به حدود سی و پنج تا چهل در صد جمیعت ‘شهر’ عبادان و حدود بیست و پنج تا سی در صد جمعیت ‘شهرستان’ عبادان می رسید. پس از انقلاب و جنگ ایران و عراق، و مهاجرت شماری از غیر بومیان، نسبت غیر عرب ها در کل شهرستان عبادان (که روستا ها و بخش هایش همگی و بی استثنا عرب هستند) بین بیست و پنج تا سی در صد شد و  هم اکنون حدود هفتاد تا هفتاد و پنج درصد جمعیت این شهرستان عرب هستند. پس از انقلاب، نیروهای چپ – اعم از فداییان، راه کارگر، پیکار و حزب توده  – مهمترین نیروهای اپوزیسیون در عبادان بودند که آن سه گروه نخست بیشترین حمایت را از حقوق خلق عرب انجام می دادند. از تاسیس پالایشگاه و سپس کارخانه پتروشیمی در عبادان تاکنون، همواره اغلب کارگران و تکنسین های این دو نهاد صنعتی عرب بوده اند.

جنبش ملی خلق عرب گرچه در دهه سی شمسی در عبادان متولد شد اما پس از انقلاب ضعیف تر از محمره و اهواز بود. اما اکنون با گسترش آگاهی های ملی و اتنیکی شاهد تظاهرات جوانان عرب هستیم که برای نخستین بار در سال ۲۰۱۸ در مرکز شهر و دقیقا در خیابان امیر خزعل – معروف به امیری – با شعارهای عربی حضور ملی خودرا اعلام کردند. در تظاهرات بعد از فروریختن برج متروپل هم حضور آنان با شعارها و یزله های عربی بر صحنه اعتراضات سایه انداخته است.فرهنگستان قومگراى اول زبان فارسى در سال ١٣١٤ نام تاريخى و عربى عبادان را به آبادان تغيير داد اما مليون ها عرب اهوازى هنوز هم در صحبت هاى روزمره خود، آن را عَبّادان (با فتحه ع و تشديد ب) مى نامند.

نویسنده: یوسف عزیزی بنی طرف

موضوعات ذات صلة

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

دکمه بازگشت به بالا