اخباراخبار اهواز

شرح شکنجه ها و جنایتهای حکومت تهران در زندان شیبان اهواز در جریان شورش زندانیان

کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام روز چهارشنبه ۸تیر۱۴۰۱ اقدام به انتشار اسامی و مشخصات ۸۵ تن از شکنجه گران و عوامل زندان شیبان اهواز کرد. بدنبال این افشاگری، هموطنانمان ا با ارسال نمونه‌هایی از شرح شکنجه های وحشیانه زندانیان در این زندان، خواستار افشای هرچه بیشتر اسامی و مشخصات این جانیان سنگدل در پیشگاه ملت شدند. جلادانی که باید بخاطر جنایتهای ارتکابی، محاکمه شده و در برابر عدالت قرار بگیرند.

در این گزارش بخاطر حفظ امنیت و جان هموطنانمان،اسامی زندانیان را منتشر نشده است و کلیه اسامی (بیش از ۲۰۰ اسم و مشخصات کامل) نزد کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام محفوظ مانده است، که قرار است اطلاعات دریافتی در اختیار نهادهای حقوق بشری بین المللی قرار داده شود.

گزارش شرح شکنجه های ظالمانه وبی رحمانه زندانیان در زندان شیبان اهواز توسط زندانیان اهواری در این زندان:

ترکیب بندها درزندان شیبان اهواز به این قرار است: بند ۲ قرنطینه ، بند ۳ و ۴ شاغلین ، بند ۵ امنیتی (سیاسی)

بند ۸ امنیتی (سیاسی – عقیدتی) ،بند ۶ و۷ و ۹ و ۱۰ جرم های اجتماعی

تعداد زندانیان در یک سالن دستکم ۴۸۰۰ نفر بود. در بند ۵ دستکم ۲۴۰ نفر و در بند ۸ دستکم ۳۷۰ نفر زندانی محبوس بودند.

وضعیت بهداشت در زندان اهواز خیلی بد بود اگر کسی بیمار می‌شد، اجازه نمی دادند به بهداری برود. دکترهای زندان رسما به زندانیان فحش و ناسزا می گفتند.

بیشتر زندانیان سیاسی بند ۵ از حق مرخصی و حتی تماس تلفنی و کارت خرید و ملاقات حضوری محروم هستند. بیشتر زندانیان به ویروس کرونا مبتلا شدند ولی به کسی اجازه رفتن به بیمارستان داده نمی شد. یک نفر بدلیل کرونا جان باخت اما پس از مرگ او را خارج کردند و به بهداری بردند.

بند ۵ تنها بندی بود که حتی در داخل اتاقهای خواب هم دوربین امنیتی کار گذاشته شده بودند. هیچکس حق نداشت ترانه‌ای بخواند یا شعر بگوید. وقتی شورش در زندان رخ داد با سلاح به بند ۵ حمله کردند. کل کارمندان زندان از سرباز گرفته تا بقیه، همه سلاح به دست گرفتند و به سمت بند ۵ شلیک می کردند. ساعت ۸ شب بود که گارد ویژه زندان به بند ۵ حمله کردند. به زندانیان دستبند زده و آنها را زیر مشت و لگد گرفته و همه را مجروح کردند. سپس تمام زندانیان را به حیاط بند منتقل کرده و در حالی که آنها زیر ضربات مشت و لگد و باتون، مجروح شده بودند، شروع به شکنجه آنها نمودند.

حیاط بند پر از خون شده بود. بوی خون تا بندهای دیگر هم می رفت. روی سر زندانیان گونی گذاشتند و بصورت زنجیره ای به آنها دستبند زدند و بازهم شکنجه ادامه پیدا کرد. کسانی را که به آتش زدن بندها متهم می کردند بیشتر از دیگران شکنجه کردند. این زندانیان را جدا کرده و تا سه ساعت بصورت بی وقفه بصورت وحشیانه‌ای زدند.

حاتمی و ورمزیار معاون رئیس زندان، عده‌ای را به انفرادی و شمار دیگری را به قرنطینه منتقل کردند.

شکنجه‌گران و مأموران، لباس زندانیان را درآورده و آنها را به انفرادی منتقل کردند. هر اتاق انفرادی، گنجایش ۱۰ نفر را دارد اما در هر اتاق دستکم ۴۰ نفر را بصورت فشرده‌ای قرار دادند، بطوری که زندانیان نه امکان نشستن داشتند و نه میتوانستند برای لحظه‌ای بخوابند و همه فقط باید بصورت کتابی می ایستادند.

ساعت ۲ نیمه شب ۴ نفر را درحالی که دستهایشان را پشت سر دستبند زده بودند از انفرادی خارج کرده و با باتوم و شوکر برقی به جانشان افتادند. روی سر آنها گونی کشیدند بصورتی که در ناحیه گردن، آن را محکم کردند که گونی از سر زندانی خارج نشود بعد از داخل گونی به صورت زندانی اسپری فلفل می زدند. موها و ریش و سبیل زندانیان را بصورت نصفه می تراشیدند تا به ترتیب آنها را مورد تحقیر و توهین قرار دهند.

زندانیان عرب را با دستبند به یک تخت مخصوص می بستند، بعد دو رشته سیم برق را وارد گوش آنها کرده و برق را وصل می کردند.

خلیلی و اناری و غلام نژاد مسئول تیراندازی مستقیم به زندانیان بند ۵ بودند، آنها به دنبال عده‌ای از زندانیان می گشتند که آنها را به قتل برسانند. وقتی که گارد اطلاعات سپاه وارد شد، بند ۵ حمام خون شد. ۵ نفر با شلیک جنگی مجروح شدند. یک نفر از ناحیه چشم و شکم مجروح شد. خلیلی و غلام نژاد یک زندانی ۲۸ ساله را از طبقه دوم به زمین بند ۵ پرتاب کردند. یک زندانی ۷۰ ساله از ناحیه سر و دست مجروح شد.

زندانیان سیاسی حسین سیلاوی، علی خسرجی، ناصرمرمضی و جاسم حیدری به شدت مجروح شده بودند که هر۴ نفر آنها بعدا اعدام شدند.

عبدالحسین غلام نژاد و اناری خودشان به جاسم حیدری گفته بودند که شانس آوردی خودمان به تو شلیک نکردیم.

احمد آزاده رئیس زندان و غلام نژاد مسئول حفاظت زندان، رهبری سرکوب را بر عهده داشتند.

خسروی مسئول گارد ویژه و ورمزیار معاون رئیس زندان به همراه ذوالفقاری مدیر داخلی، مسلح به سلاحهای کلاشینکف و شکاری روی پشت بامها حاضر شدند. هدف آنها شلیک به زندانیان سیاسی و معترض بود و دنبال این افراد می گشتند و بطور مستمر تیراندازی می‌کردند. به همراه آنها کارمندان دیگر هم مسلح شده و زندانیان را شکار می‌کردند.

این شکنجه ها تا مدت سه هفته همچنان ادامه داشت.

اسامی شماری از این زندانبانان و عوامل زندان که علیه زندانیان در همدستی با رئیس زندان و مسئول حفاظت زندان عمل می‌کردند، از این قرار است:

1.مجید موسوی 2.سخیراوی 3.حاتمی 4.سجادی 5.مظاهری 6.حسن زاده

7.احمدی 8.عبدویس  9.لاله‌زار 10.سمائی 11.مجید فاضلی 12.عدنان موسوی  13.رئوفی

هر مجموعه از این سربازها مسئولیت بخشی از سرکوب بیرحمانه زندانیان را بر عهده داشتند. آنها روی پشت بامها مستقر شده و بدون هشدار، شلیک می کردند. تیراندازی ها با پرتاب گاز اشک آور همراه بود. حتی زندانیانی که درون اتاقها پناه گرفته بودند در امان نبودند چرا که ماموران ضدشورش در داخل اتاقها هم گاز اشک آور پرتاب کردند.

در نتیجه این وحشی گری، بسیاری از زندانیان مجروح شدند، شیشه ها شکست، کولرها و بخاریها بکلی تخریب و روی سر زندانیان آوار و متلاشی شد.

اما حمله و هجوم تنها با سلاح و شلیک از راه دور نبود، یورش گارد ویژه با سلاحهای سرد از جمله باتوم و کابل و لوله و میله گرد آهنی و … همراه بود. آنها به تک تک اتاقها وارد می‌شدند و با ضرب و شتم زندانیان را به وسط حیاط منتقل می کردند. زندانیان سالخورده، جوان، معلول و بیمار همه را به شدت زخمی و مجروح کردند. سربازان سپس در دو صف روبروی هم مستقر شده و تونل مرگ را تشکیل دادند. طول مسیر را با خرده شیشه پر کرده بودند و زندانیان را مجبور کردند پابرهنه از روی این شیشه ها عبور کنند و همزمان از دو سمت آنها را می زدند. زندانیان در انتهای این تونل وارد سوله ای شدند که سربازها منتظر ورود آنان بودند.

تبدیل بند پنج به جهنم – تونل مرگ و شکنجه زندانیان تا سرحد مرگ

بند پنج، مخصوص زندانیان سیاسی است. گارد ویژه به وحشی ترین صورت وارد بند ۵ شد. پس از ضرب و شتم زندانیان و انتقال آنان به حیاط، پاسدارها مانند حیوانات درنده به سمت زندانیان سیاسی حمله ور شدند. در این یورش وحشیانه اکثر زندانیان دچار مصدومیت یا شکستگی عضو شدند. در عبور از تونل مرگ هر زندانی سیاسی که تلاش میکرد به دیگری کمک کند، بیشتر مورد ضرب و شتم قرار می گرفت. در بند پنج اجساد روی هم انباشته شده بود و خون از سر و روی زندانیان جاری بود، اما پاسدارها که از زدن و ریختن خون زندانیان، سیر نمی شدند،همچنان بر تن های بی جان و بی حس زندانیان می کوبیدند. پس از زندانیان بند۵، زندانیان بند۹ و ۱۰ نیز به همان ترتیب از تونل مرگ عبور کرده و وارد سوله شدند.

تمام زندانیان در سوله به شدت مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفتند و کسی هم اجازه صحبت نداشت. هر حرکتی ضرب و شتم تمامی زندانیان را بدنبال داشت. وضعیت زندانیان بند ۵ از همه وخیم‌‌تر بود.

سالم‌ترین فرد در میان زندانیان دستکم ۲۰ تا ۳۰ گلوله ساچمه‌ای در بدنش داشت و یا عضوی از بدنش مصدوم و مجروح بود. در میان زندانیان مجروح از کوری چشم گرفته تا شکستگی اعضای مختلف بدن، دیده می‌شد.

پس از رسیدن آمبولانس ها، بیش از ۲۵۰ نفر با پتو به درون آنها منتقل شدند. مجروحان روی هم درون آمبولانس قرار می گرفتند. در میان مجروحان تعداد ۱۴ جسد از بندها خارج شده و درون آمبولانس ها جا داده شد. ماموران تمام تلاش خود را کردند که این اجساد شناسایی نشود.

از ساعت ۹ تا ۱۲ شب، چندین گروه از زندانیان را از تونل مرگ در سوله گذارندند. شکنجه و ضرب و شتم زندانیانی که درخواست و یا آه و ناله‌ای می کردند، نیز یک لحظه قطع نمی‌شد.

هیچگونه درمان یا رسیدگی در کار نبود. حتی از دادن آب به زندانیان ممانعت می‌شد و همه تشنه نگه داشته می‌شدند.

در فاصله ای که زندانیان به سوله ها منتقل شدند، عوامل دزد و غارتگر زندان، به بهانه پاکسازی و نظافت وارد بندها شدند.

زندانیان وقتی به بندهای خود بازگشتند با منظره ای بسیاردردناک مواجه شدند؛ بندها بطور کامل جارو شده بود! به این معنی که هرآنچه در بندها قابل حمل بود دزدیده و غارت شده بود، تمام کارتهای اعتباری زندانیان و وسائل شخصی آنها بطور کامل سرقت شده بود، و وسایل غیرقابل انتقال، بطور کامل تخریب و از کار افتاده بود. حتی کولرهایی که هدف اصابت گلوله قرار نگرفته بودند توسط این جانیان بکلی تخریب شده بودند. بخاری ها، فلاکسها، ظروف، در و پنجره و شیشه، همه را شکسته بودند. حتی درب سرویسهای بهداشتی برداشته شده بود. برق و گاز و تلفن همه قطع بود.

زندانیان مجروح و مصدوم هیچگونه درمانی دریافت نکردند و هیچکس به بهداری اعزام نشد. شکنجه‌گری با نام «پنجه‌کل»که  در آن زمان مسئول بهداری بود، با وحشی‌گری زندانیان مجروح را، شکنجه میکرد. زمانی که زندانیان را به سوله منتقل می کردند این شخص بر جراحات آنها می کوبید تا درد آنها بیشتر شود و از پذیرش هر بیماری امتناع می کرد. سپس آنها را به دروغگویی و اعتیاد متهم کرده و باز می گرداند.

در چنین شرایطی مداوای زندانیان مجروح و مصدوم توسط دیگر زندانیان که خود نیز مجروح بودند بدون هیچگونه الزامات و امکاناتی در حد بسیار محدود انجام شد. آنها برای بستن زخم همبندان خود از تکه های لباسهایشان استفاده می کردند.

در چنین شرایطی زندانیان متوجه غیبت و ناپدید شدن بسیاری همبندان خود شدند. بسیاری از افراد مفقود شده در جریان سرکوب، پس از بازگشت به سوله ناپدید شده بودند. پس از گذشت چند روز مشخص شد که برخی از این افراد به اداره اطلاعات تحویل داده شده اند، برخی در سلولهای انفرادی محبوس شده و بسیاری از شدت جراحات در اماکن خاصی نگهداری می‌شوند تا بصورت تدریجی جان بدهند.

با گذشت دو سال از این جنایت هنوز هم برخی از این زندانیان مفقود هستند و هیچکس اطلاعی از سرنوشت دردناک آنها ندارد.

موضوعات ذات صلة

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا