اخباراخبار اهوازاخبار ايرانمقالات

جرم انگاری بیان نژادپرستانه؟

علی کریمی ویدیویی از داریوش اقبالی که مضمون نژادپرستانه و عرب ستیزانه دارد را منتشر کرده است. چند هفته پیش مشابه این رخداد از سوی بهمن قبادی انجام شد که او علی الظاهر مجبور به عذرخواهی شد.

در واکنش به این رخدادها و به تقلید از غرب، رویه ای وجود دارد که بخشی از قشر تحصیلکرده، به ویژه جریان مترقی، بیشتر دنبال آن است تا توهین های نژادپرستانه را به نوعی ممنوع کند. اما آنچه که مورد توجه قرار نمی گیرد این است در غرب این اقدام پس از اذعان به وجود ساختارهای نژادی و قومی انجام شد. پس از رخدادهای آلمان نازی علیه یهودیان و درد و رنج تاریخی سیاه پوستان و رخدادهای مشابه جامعه به تدریج به این نتیجه رسید که روابط قومی و نژادی در بطن جامعه مدرن نهفته است. و این جرم انگاری به این دلیل انجام شد که جامعه تصور کرد اگر آن نباشد این گفتارها (به ویژه از سوی اکثریت) می تواند به خشونت های نژادی و درگیری های ملیتی برسد.

اما آن رویه ای که شاید در غرب نتیجه داده است الزاما در ایران جواب نمی دهد. یا حتی نتیجه ای خلاف آنچه مدنظر است بدهد. متاسفانه ما عادت کرده ایم، بدون در نظر گرفتن زمینه ها، هر آنچه در آن سوی آب انجام می شود را درست مدنظر قرار دهیم و آن را تکرار کنیم.

آن ممنوعیت گفتار نژادپرستانه در غرب محصول یک فرایند تاریخی است که با اذعان به وجود نژادپرستی ساختاری در جامعه آغاز می شود. اگر آن اذعان نباشد، ممنوعیت ابراز زبانی نژادپرستی ممکن است کارکرد معکوس پیدا کند و نه تنها به جلوی خشونت را نخواهد گرفت که به آن دامن خواهد زد. چرا؟

به این دلیل که این خشونت ها همین امروز به شکل روزمره اعمال می شود و کلیت جامعه یا از آن مطلع نیست یا با عبارت هایی چون «همه ما به یک درجه مورد تبعیض هستیم» آنها را نرمالیزه می کنند. در زندگی شخصی ام به تکرار این خشونت کلامی و نژادی را تجربه کرده ام: در خیابان، در مدرسه، در محل کار در بیمارستان. خشونتی که مدام نادیده گرفته شده و انکار می شود. و البته این تنها خشونت کلامی نیست، فرایندی است که افراد را مجبور می کند تا نام خانوادگی خود را تغییر دهند تا مبادا عرب بودن آنها آشکار شود و مورد تبعیض قرار گیرند و تمرین کنند تا لهجه عربی خود را از بین ببرند تا کسی متوجه عرب شدن آنها نشود.

چه بسیار دیده ام دخترانی که حاضر نبودند مادرانشان به همراه آنها به خیابان یا مدرسه بروند تنها به این دلیل که آن مادر لباس عربی بر تن دارد یا آن مادر فارسی را با لهجه صحبت می کند. اینها فقط به عنوان مشت نمونه خروار آورده ام.

به این خشونت های زبانی اضافه کنید تفکیک فضایی و به حاشیه راندگی جغرافیایی و اجتماعی مردم عرب و پروژه های اقتصادی که با عنصر اثنیکی و نژادی عجین شده اند و هر روز به اجرا گذاشته می شوند. ممکن است باز این بحث ها را انکار کنید و بگویید که اینگونه نیست و این نمونه ها بی خردی حکومتی-یا چند فرد نابالغ و خام- است که گریبان همه را گرفته است.

اما همین انکار و ابراز شک و تردید نشان می دهد که چرا آن ممنوعیت زبانی نژادپرستی مضر است. کاری که آن ممنوعیت می کند این است که آن نژادپرستی ساختاری را نامرئی تر می کند. اجازه نمی دهد آن ساختارهای نژادی عیان شود، و در نتیجه تداوم آن خشونت روزمره را ممکن می سازد. بیان (نا)خودآگاه نژادپرستانه از قضا به صراحت ما را دعوت می کند تا در این مورد گفتگو کنیم. وبله اگر روزی به آن اذعان رسیدم که جامعه جغرافیای ایران نیز- همانند هر جامعه مدرن امروزی- عجیبن با روابط نژادی و قومی ملیتی نقد این گفتارهای نژادپرستانه نیست.

این نقدها هم اخلاقی هستند و هم مفید. حداقل آنانی که در اقلیت هستند متوجه می شوند که همه آن اکثریت یکدست نیست. اما این نقد نباید فقط دامن آن فرد را بگیرد. آن فرد از قضا محصول جامعه ای است که در آن زیسته است. به عبارتی، آن نقد مفید و اخلاقی است اما کفایت نمی کند. راه چاره گفتگوی عمیق تر و البته شنیدن تجربه اقلیت ها از این خشونت هاست.

نویسنده:عقیل دغاقله _ منبع ریزوم

موضوعات ذات صلة

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا