اخباراخبار ايرانمقالات

در ایران چه می‌گذرد؟

بازگشت معترضان به خیابان‌ها نشان می‌دهد که حکومت تهران عملا دچار آشفتگی و دشواری است

اعتراض‌های مردمی اخیر که سراسر شهرها در جغرافیای ایران را فرا گرفته است، نشان می‌دهد آنچه هم‌اکنون در خیابان‌های جغرافیای ایران جریان دارد، خطرناک‌ترین خیزش مردمی است که این کشور در ۴۰ سال گذشته شاهد بوده است. با این حال، بعید است که خیزش اخیر همان‌گونه که اعتراض‌های سال ۱۳۵۷ به سقوط شاه منجر شد، بتواند رژیم جمهوری اسلامی را به زانو درآورد؛ زیرا رویکرد این رژیم نهایت خشونت‌ است. اما واقعیت امر این است که رژيم تهران در حال فرسایش درونی است؛ حتی اگر در نتیجه اعتراض‌های کنونی سقوط نکند.

بازگشت معترضان به خیابان‌ها نشان می‌دهد که دولت عملا دچار آشفتگی و دشواری است و تظاهرات مردمی علیه آن به یک روند مزمن و پیوسته تبدیل شده است. در طول دو دهه گذشته و به‌رغم تغییر چهره رهبری دولت از خاتمی تا احمدی‌نژاد، روحانی و رئیسی، هیچ سالی نگذشت که مردم ایران به خیابان نریزند و علیه نظام شعار ندهند.

ناتوانی رهبر جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با واقعیت نسل جوان در حال تغییر این کشور که در نهایت بقای نظام را تهدید می‌کند، عامل اصلی ایجاد وضعیت دشوار کنونی است. اما نظام‌های ایدئولوژیک به‌آسانی از گفتمان و رویکرد خود عقب‌نشینی نمی‌کنند.

در روسیه، زمانی‌ که حزب کمونیست در سال ۱۹۹۱ در آستانه فروپاشی قرار گرفت، انقلاب را از درون پذیرفت. چین نیز به‌تدریج رویکردی مدرن و انعطاف‌پذیر برای مدیریت کشورش اتخاذ کرد؛ یعنی حزب کمونیست را حفظ کرد اما راه و رسم کمونیسم را کنار گذاشت. در چین، حتی لباس‌ها یکدست بودند، وسیله اصلی حمل‌ونقل دوچرخه بود و مردم این کشور ناگزیر بودند نیمی از روز سخنان مبلغان دولتی را که درباره فضایل کمونیسم صحبت می‌کردند، بشنوند و این اندیشه را بر ماتریالیسم و سرمایه‌داری ترجیح دهند.

با گذشت زمان، سراسر دنیا تغییر کرد؛ اما در دو کشور ایران و کره شمالی، هیچ‌ تغییر و تحولی مشاهده نشد.

تهران به جای تغییر و در تلاش برای فرار از مسئولیت، سعی می‌کند هرگونه ناهنجاری در کشورش را ناشی از توطئه خارجی بداند و آمریکا، کشورهای همسایه و رسانه‌ها را مقصر بشمارد؛ در حالی‌ که مشکل اصلی در درون ایران ریشه دارد و با گذشت زمان، بیشتر گسترش خواهد یافت؛ مگر اینکه تهران به این واقعیت اذعان کند که عامل ایجادکننده بحران و درمان آن به مسائل داخلی ایران بستگی دارد.

رسانه‌هایی که تهران آن‌ها را مقصر می‌داند، تنها بازتاب‌دهنده حوادث جامعه‌اند و نقش بیشتری ندارند. مصداق این مدعا این است که جمهوری اسلامی ایران رسانه‌های متعددی علیه مخالفان خود به زبان عربی دارد، اما این رسانه‌ها تاکنون هیچ‌گونه تظاهراتی در کشورهای مخاطب شکل نداده‌اند. این بدان معنا نیست که رژیم ایران می‌تواند در منطقه‌ای که خود آن را دستخوش ناآرامی کرده است، با آرامش خاطر به سر برد.

در گذشته گفته می‌شد «کسی که باد می‌کارد، طوفان درو می‌کند». در واقع، آشفتگی که هم‌اکنون ایران را فرا گرفته، ناشی از همان هرج‌ومرجی است که رژیم خامنه‌ای در منطقه ایجاد کرد. از زمانی که روحانیون در ایران به قدرت رسیدند، می‌خواهند سرنوشت بیش از ۷۰ میلیون انسان را خودسرانه و آن‌گونه خود در نظر دارند، رقم بزنند.

کشته شدن یک دختر کورد که به بهانه «مناسب نبودن حجابش» در گشت ارشاد و ضرب‌وشتم او تا حد مرگ، جرقه‌ای بود که خشم ایرانیان خسته از رژیم جمهوری اسلامی را برانگیخت و به آغاز خیزشی مردمی منجر شد. مردم ایران در برابر رژیمی به اعتراض برخاسته‌اند که نه تنها زندگی مناسبی برای آن‌ها تامین نکرده است، که پیوسته این ملت را سرکوب می‌کند.

تحول قابل‌توجه در درگیری‌های اخیر ایران این است که برخی معترضان دلیرانه و با جسارت مقابل نیروهای امنیتی می‌ایستند و به آن‌ها حمله می‌کنند. در مقابل، رژیم جمهوری اسلامی سعی می‌کند با قطع دسترسی به رسانه‌های اجتماعی و اینترنت، مردم ایران را در انزوا قرار دهد. البته رژیم تهران جز متهم کردن معترضان به وابستگی به داعش و کشورهای خارجی، اقدام موثری که هدف از آن بازگشت آرامش به جامعه باشد، انجام نخواهد داد.

ابراهیم رئیسی، رئیس‌ دولت تهران، در آغاز تظاهرات مردمی، برای دلجویی و جلب رضایت مردم اعلام کرد که رویکرد پلیس امنیت اخلاقی اشتباه بود و به‌زودی بررسی خواهد شد. او در تماس تلفنی با خانواده دختر کشته‌شده، گفت که «دستور داده‌ام حادثه با دقت رسیدگی شود تا هیچ حقی ضایع نشود. دختر شما و همه دختران ایران فرزندان من‌اند و احساس من در این حادثه، مانند از دست دادن یکی از عزیزانم است».

تردیدی نیست که اگر اعتراض‌های مردم تنها به دلیل وقوع این جنایت می‌بود، حکومت تهران می‌توانست با اعلام اینکه موضوع را پیگیری و عاملان را مجازات می‌کند، ملت را به حفظ آرامش فرا خواند؛ اما تظاهرات مردمی اخیر ناشی از چالش‌های اقتصادی و معیشتی یا اقدام فردی نیست، بلکه مخالفت مردم با اصل رژیم جمهوری اسلامی است؛ در واقع، حاکمیت دینی دیگر برای مردم پذیرفتنی نیست و چنین نظامی نمی‌تواند برای جامعه کارایی داشته باشد.

عصر تقدیس رهبر و روحانیت در ایران به پایان رسیده است و از دید معترضان، رهبران حکومت تهران امروز به نماد فساد و استبداد تبدیل شده‌اند. در حال حاضر، ایران کشور فقیری است که به دستاوردهای نظامی خود افتخار می‌کند اما قادر نیست شهروندانش را با نان سیر کند.

تظاهرات کنونی در ایران ادامه اعتراض‌هایی گسترده‌ای‌اند که تهران در سال ۱۳۸۸ شاهد آن بود و رهبری آن را روحانیون مخالف رژیم بر عهده داشتند. سپس ایران در سال ۱۳۹۶، تظاهرات خشونت‌آمیز دیگری را شاهد بود که انگیزه‌های اقتصادی داشت. در سال ۱۳۹۸، مردم این کشور بار دیگر به خیابان‌ها ریختند و تظاهرات در روستاها و شهرهای مختلف ایران تا ماه‌ها ادامه داشت. اما خیزش اخیر مردمی از مناطق کردنشین ایران آغاز شد و به پایتخت رسید.

شکی نیست اعتراض‌هایی مردمی که هم‌اکنون در ایران جریان دارد، رژیم جمهوری اسلامی را به سمت فرسایش بیشتر سوق خواهد داد و در نهایت آن را به دادن امتیازهایی مجبور خواهد کرد که امروز از دادن آن‌ها سر باز می‌زند.

 

عبدالرحمن الراشد برگرفته از روزنامه الشرق‌الاوسط

موضوعات ذات صلة

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا