بلوچستان زیر سایه بیعدالتی؛ تخریب خانهها و واگذاری زمین به غیربومیان
زمانی که مدیریت یک کشور بهجای تعقل و شایستهسالاری، بر پایه توهم و خرافات بنا شود، پیامدهای زیانباری در تمامی عرصههای اجتماعی، سیاسی، علمی، دینی و آموزشی پدیدار میشود. سخنان پروفسور حسین صادقی، رئیس سابق بخش جراحی قلب دانشگاه لوزان سوئیس، بهخوبی این روند را تشریح میکند.
1. عرصه اجتماعی: پذیرش ظلم بهعنوان تقدیر الهی
در چنین ساختاری، مفاهیمی چون فقر، تبعیض و فساد به سرنوشت از پیش تعیینشده و پاداشی برای جهان آخرت تقلیل مییابند. این تفکر جامعه را به بیعملی و تسلیم در برابر ظلم سوق میدهد و هرگونه تلاش برای تغییر را خنثی میکند.
2. عرصه سیاسی: مشروعیتبخشی به فساد
ترویج باورهایی مانند تعجیل در ظهور امام غائب (ع) بهانهای برای بیتفاوتی نسبت به فساد و تباهی ساختاری میشود. این نگاه، ظلم را نهتنها بیاهمیت بلکه ابزاری برای تقرب به خداوند معرفی میکند، که عملاً مانع از تلاش برای اصلاح میشود.
3. عرصه دینی: تولید خرافه و غلو
گسترش امامزادهها، روایتهای اغراقآمیز درباره کرامات دینی و استفاده ابزاری از دین برای اهداف مادی، جایگاه ارزشمند دین را در جامعه تخریب میکند و آن را به ابزاری برای ترویج خرافه تبدیل میسازد.
4. عرصه علمی: جایگزینی علم با شبهعلم
شبهعلمهایی مانند دستگاه کرونایاب (مستعان 110) یا ترویج درمانهای غیرمستند از جمله طب اسلامی/ایرانی، نشاندهنده انحراف مسیر علمی و وارد شدن آسیب به سلامت عمومی است. این روند، اعتبار علمی کشور را زیر سوال میبرد.
5. عرصه آموزش: طبقاتی شدن نظام آموزشی
گسترش مدارس خصوصی تحت عنوان مدارس غیرانتفاعی، آموزش را به کالایی لوکس تبدیل کرده و شکاف طبقاتی در جامعه را عمیقتر میکند. این وضعیت، فرصتهای برابر برای یادگیری و پیشرفت را از کودکان محروم سلب میکند.
پروفسور صادقی با نقدی ریشهای بر این معضلات، تأکید میکند که جایگزینی تعقل و شایستگی بهجای توهم و خرافات، تنها راه بازگشت به مسیر پیشرفت و عدالت اجتماعی است. مدیریتی که بر مبنای واقعیتها، دانش و ارزشهای انسانی بنا شود، میتواند این روند تخریبی را متوقف کرده و جامعهای سالم و پویا بسازد.
نویسنده : محفوظ