گفت و گو شبکه تلویزیونی «الیوم» با دکتر«عارف کعبی» رئیس کمیسیون اجرایی دولت اهواز
دکترعارف کعبی رئیس کمیسیون اجرایی دولت اهواز در گفت و گو با شبکه تلویزیونی «الیوم» سوریه در برنامه «بالعربی» به موارد مهمی از جمله « بروکسل نقطه عطف برگزاری گفتگوهای اروپاست و دولت بروکسل حقیقت وجودی دولت اهواز را پذیرفته است و در واقع یکی از کشورهایی است تاکید بر اعتراف به وجود دولت اهواز دارد»،« خاک، فرهنگ و جغرافیای و تمدن ما(ملت اهواز) خلیجی است»، «چطور ممکن است آن طرف خلیج، کشورها عربی باشند و طرف دیگر دولت اهوازعربی باشد و نام «خلیج عربی» اطلاق نشود؟»، « ما همه عرب هستیم و دفاع می کنیم از ملت عرب اهواز، از سرزمین عرب و مردم عرب این سرزمین»، « دول خلیجی که به ایران ارتباط برقرار می کنند باید بدانند که اهواز عربی و ملت اهواز تحت اشغال حکومت ایران است»، «ملت اهواز نیز حق دارد که عضویت اتحادیه عرب را داشته باشد، اگر اتحادیه عرب برای حمایت از حکومت ها است و حمایت از ملت ها نمی کند که ما هم دیگر هیچ ادعایی نداریم»، «ما هیچ ارتباطی با اپوزیسیون فارس نداریم و آن را در یک سنگر با رژیم می دانیم» و« برای عتراف مجامع دولت های عربی به دولت اهواز باید تمام دول عربی موافقت داشته باشند اما آیا لبنان، سوریه، عراق و یمن علیه ایران رای می دهند؟» عنوان شده است.
شما به عنوان رئیس کمیسیون اجرایی دولت اهواز چه برنامه در دفتر جدیدی که بسیار بزرگ هم می باشد دارید؟
این دفتر از نظر مکانی جدید ميباشد ولی از نظر زمانی دفتر کمیسیون اجرایی دولت اهواز قدمت بسیار بالايي دارد و درمکانهای دیگر همواره دایر بوده است.اما تاسیس دفتر جدید در بروکسل به این دلیل است كه بروکسل نقطه عطفي براي برگزاری گفتگوهای اروپاست همـچنین دولت بروکسل حقیقت وجودی دولت اهواز را پذیرفته است.
از طرفی دیگر مسئولیت های قانونی و سیاسی دولت اهواز ، مسئولیت های بسیار زیاد و بزرگی است و برخورد ی که این نظام (حکومت تهران) با ملت اهواز دارد مسئولیت مارا نیز سنگینتر می کند و نیاز به فعالیت های گسترده تری دارد تا بتوانیم به نتایج مطلوبی برسیم.
شنیدیم که سفری به خلیج داشتید و تازه از این سفر برگشتید، همان طور که می دانیم روابط شما با کشورهای خلیج بسیار قوی است، چه کمک هایی از طرف خلیج اعم از سیاسی و غیر سیاسی به شما شده است و آیا در آینده نزدیک به شما (دولت اهواز)اعتراف خواهند کرد؟
در ابتدا باید بگویم که خاک، فرهنگ، جغرافیا و تمدن ما(ملت اهواز) خلیجی است بنابراین سرنوشت ما و سرنوشت خلیج یکی است.
همان طور که ما امروز «خلیج» می گوییم در گذشته به آن «خلیج عربی» میگفتند و در واقع نیز خلیج عربی است. چطور ممکن است آن طرف خلیج کشورها عربی باشند و طرف دیگر دولت اهوازعربی باشد و نام خلیج عربی اطلاق نشود؟
ثانیا: رابطه ما با کشورهای خلیج برمیگردد به رابطه ای که اجداد ما «شیخ خزعل کعبی» با کشورهای عربی داشته است. این دیداری که با کشورهای خلیج عرب داشتیم آخرین دیدار و اولین دیدار ما نیست واین دیدارها همچنان ادامه دارد. ما همه عرب هستیم و از ملت عرب اهواز، از سرزمین عرب و مردم عرب این سرزمین دفاع می کنیم ولازم است که این دیدار ها با دوستان خلیجی مان ادامه داشته باشد.
مطالبات شما از کشورهای عربی خلیج به چه مرحله ای رسیده است؟ آیا آنها به وجود دولت عربی اهواز اعتراف می کنند؟
ما از زمان گذشته توافق هایی با کشورهای خلیج عربی داشته ایم، نه بخاطر اعتراف به اهواز، بلکه این ارتباط دوستانه دولت اهواز با دول خلیج بسیار قدیمی بوده است و نیازی به توضیح نیست که بگوییم کشور هایی خلیج عرب دوستان ما هستند.
آنها تاریخ اهواز و اوضاع سیاسی اهواز را به خوبی می دانند. کشورهای عربی به خوبی می دانند که چه کسانی صاحبان اصلی منطقه اهواز هستند. بنابراین آنها می دانند که «کی» و «چگونه» موضوع منطقه اهواز را مطرح کنند و چه زمانی الاحواز را به رسمیت بشناسند، زیرا با شرایط بین المللی و همچنین شرایط منطقه و تحولاتی که ایران و دستیارانش در منطقه ایجاد کرده اند آشنا هستند.
در مورد ارتباط دولت اهواز با دولت های خلیج که در دو محور خلاصه می شود؛ محور قطر و محور سعودی . شما در چه موضعی قرار می گیرید؟
اول از هرچیز باید بگویم برای ما ملت اهواز «قوم خلیجی» مهم است. زیرا که ما هم جزئی از قوم خلیجی هستیم. ثانیا آنکه محورهایی را که می گوید ما نمی توانیم به ان محور بگوییم. از دید ما ملت اهواز یک محور و یک مجلس واحد در خلیج است آن هم «مجلس شورای همکاری کشورهای عربی خلیج» است که برای حفظ و امنیت قوم خلیجی است و در مورد محورهای قطر و سعودی که گفتید اینها ستون های مجلس شورای همکاری کشورهای عربی خلیج هستند و طبیعی است که هر انسان شریف و عرب در کنار این مجلس بایستد. چون اهداف این مجلس ، حفظ امنیت اقوام خلیجی و حمایت از این اقوام در برابر سلطه گری ایران است. ما مردم اهواز این سلطه گری حکومت ایران را در منطقه تجربه کرده ایم.
محورهایی که از ان سخن گفتید امارات و سعودی از دولت های عرب شمال آفریقا، دولت لیبی و دولت های عرب سودان ویا سوریه، حمایت کردند اگر حمایت آنها نبود سقوط می کردند و این نقش به خاطر نگهداری از وحدت ملی عربها ناشی می شود.
نظر شما در مورد دیدار و توافقات اخیر ایران و سعودی چیست و شاید این توافقات اصلا به صلاح شما نباشد.
موضوع ملت اهواز برمی گردد به 96 سال پیش همان طور که در اوایل گفت و گو گفتم ما جزء لاینفکی ازمردم خلیج هستیم و در این مورد بحثی نیست. اهواز یک کشور عربی اشغال شده توسط حکومت ایران است که با بیش از 12 میلیون نفر، 375 هزار کیلومتر مربع زمین و نفت دارد. اما حرکات تاکتیکی که در منطقه بین عمان -ایران و یا قطر- ایران ایجاد می شود درست است که ما را آزار میدهد ولی هدف ما را تغییر نمی دهد.
بسیاری از کشورهای خلیج عرب می دانند که رفتار حکومت با ملت اهواز چگونه است و از سلطه گری حکومت ایران بر ملت اهواز آگاه هستند اما برای حکومت ایران راه را تسهیل می کنند تا سلطه گری را در منطقه ادامه بدهد.
دوستان ما در کشورهای قطر و غیره می دانند که این رفتار و سلوک دولت ها با حکومت ایران ما را ناراحت می کند و برای این دولت ها نامه هایی فرستادیم و ان ها نیز به ما پاسخ دادند ولی حقیقتا ما قانع نشدیم. این دولت ها باید بدانند که اهواز عربی و ملت اهواز تحت اشغال حکومت ایران است.
اما در رابطه ی ایران و سعودی، باید بگویم که سعودی دولتی مقتدر و حاکمیت حکیمی دارد و می دانیم که حاکمیت سعودی آگاه است که در منطقه ایران و به ملت اهواز چه می گذرد و بهتر می داند که با ایران ارتباط برقرار کند یا نه.
و هر ارتباطی که باشد ما را ناراحت نمی کند و می دانیم که این ارتباط نیاز بوده و مطمئن هستیم که دولت سعودی ملت اهواز عربی را کنار نمی گذارد ما همچنین مطمئن هستیم که مجلس شورای همکاری کشورهای عربی خلیج تاریخ مشترک با دولتمان اهواز و مردم این سرزمین را رها نمی کنند.
آیا به تقاضای اهوازی ها برای جذب عضو ناظر در اتحادیه عرب، به ویژه دشواری آن با توجه به واقعیت های سیاسی منطقه تحقق می یابد؟ و آیا حمایت کشورهای عربی از دولت اهواز دخالت در شان حکومت ایران نیست؟
دفاع از موضوع ملت اهواز دخالت در شان ایران نیست.اهواز دولت مستقلی داشته که در سال 1925 توسط حکومت ایران اشغال شده واز لحظه دستگیری و شهادت امیر«شیخ خزعل کعبی» توسط متجاوزان ایرانی این کشور اشغال نظامی شده است بنابراین دخالت در امور داخلی ایران محسوب نمی شود.
دوم اینکه اگر این کشورها(کشورهای عضو اتحادیه عرب) نماینده مردم عرب هستند، پس ما نیز نماینده مردم اهواز هستیم و نمی شود این خواسته را نادیده بگیریم . دولت اهواز نیز حق دارد که در بین اعضای جامعه ی عرب عضویت و حضورداشته باشد اگر مجامع بین المللی عربی برای حمایت از حکومت ها است و از ملتها حمایت نمی کند که ما هم دیگر هیچ ادعایی نداریم. اما وقتی این مجامع شامل ملت ها و امت های عربی است چرا نباید ما عضوی از ان باشیم. در واقع اگر این مجامع عربی برگرفته از امت ها ملت های عرب خلیج است باید ما نیز جزئی از این جامعه باشیم که اولویت ماست.
اگر بخواهم صریح باشم دوستان ما بسیار تلاش می کنند اما باید موافقت تمام دول عربی را داشته باشند اما آیا لبنان، سوریه، عراق و یمن علیه ایران رای می دهند؟
اهوازیون حق دارند که اهوازی باشند و این مشکل ما نیست مشکل در بین کشورهای عربی است. اما ما امیدواریم که دول عربی زودتر به این حقیقت اعتراف کنند و در آینده ای نزدیک جایگاهمان را در بین کشورهای عربی خلیج عرب بدست آوریم.
اما ما توانستیم تصمیم گیرندگان عرب را به حق به رسمیت شناختن کشور عربی اشغالی اهواز متقاعد کنیم، با این حال، افشای این تصمیم در حال حاضر دشوار است، اما من به آینده نزدیک امید زیادی داریم.
ما یک جنبش آزادی خواهی هستیم که هدف اصلی آن آزادسازی سرزمین است و در این جهان تنها یک دشمن داریم که آن ایران است، بنابراین کسانی را که به ما دست یاری می دهند دسته بندی نمی کنیم. آنها بیرونی یا داخلی هستند، ما رهبری مردمی هستیم که برای آزادی سرزمین متحد شده اند و از این رو با هر کشوری که به ما کمک کند همکاری و همیاری می کنیم.
اولین اولویت ما امنیت ملی قوم خلیج عرب است و بعد امنیت ملی قوم عرب و هر کشوری که دست یاری به سوی ما دراز کند ما از آن استقبال میکنیم.
یک نکته اساسی وجود دارد که ما اهواز را نمی توانیم خارج از خلیج بدانیم.هر تصمیمی در مورد هر موضوعی اعم از منطقه ای یا بین المللی باشد، ما بخشی جدایی ناپذیر از این رویکرد هستیم. هر کشوری که دست یاری به سوی ما دراز کند، اگر بر امنیت ملی کشورهای عربی و خلیج فارس تاثیری نگذارد، از طرف ما مورد استقبال قرار میگیرد.
و اشغال اهواز منوط به چانه زنی منطقه ای و بین المللی نیست، اما منافع برخی از کشورهای منطقه را درک می کنیم و از رابطه جزر و مدی بین برخی از کشورهای بزرگ با ایران با خبر هستیم، از مواضع آمریکایی و پرونده هسته ای ایران اطلاع داریم.
از دخالت ایران در امور عربی و همچنین در مورد تفاهمات برخی کشورها با ایران در عرصه عربی، همه اینها در چارچوب مناسبات و منافع بینالمللی نامیده میشود، ما این منافع را درک میکنیم و گاهی خود را با آن تطبیق میدهیم، اما این بدان معنا نیست که ما از حق تاریخی خود برای تأسیس دولت الاحواز صرف نظر می کنیم.
نظر در مورد اپوزیسیون ایران و موضع آن ها در قبال اهواز و میزان توافق و تفاوت میان شما و اپوزیسیون چیست؟
«اپوزیسیون ایرانی-فارسی به نمایندگی از مجاهدین خلق و پسر شاه فقید این است که آنها سرنگونی این رژیم را می خواهند.
اما اینها مخالف پروژه هسته ای ایران نیستند، زیرا این پروژه برای ایرانی ها و به ویژه فارس ها یک پروژه ملی است، اپوزیسیون ها در امتداد و ادامه همین حکومت هستند، بنابراین نقطه ی مشترک رژیم فارس و مخالفان، «ایران هستهای» است.
تمامی دولت های خلیج عرب و بین الملل قصد دارند از دستیابی ایرانی ها به بمب هسته ای جلوگیری کنند، اما اپوزیسیون ها مخالف ان هستند
نکته دوم به اصطلاح امنیت ملی ایران است که نشان دهنده خط قرمزی برای این احزاب است ، هرگونه تهدیدی برای مرزهای جغرافیایی برای اپوزیسیون فارس نیز خط قرمز است، آنها به شدت با هرگونه درخواست سقوط رژیم از ترس اینکه آنچه در عراق اتفاق افتاد در ایران رخ دهد، مخالفت می کنند. بنابراین آنها از مخالفان سرسخت هرگونه اقدام نظامی علیه رژیم حاکم هستند.
تنها اختلافی که حکومت ایران با اپوزیسیون ها دارد در «ساختار اداره دولت» است.
اگر با دقت به سازمان مجاهدین خلق بنگرید مشاهده خواهید کرد که آنها هم از درون نظام سیاسی حکومت ایران آمده اند.
مسعود و مریم رجوی معتقدند ما ولایت فقیه را تحریم میکنیم، مریم رجوی قبلاً کاندیدای مجلس ایران بوده است و مسعود رجوی در زمان ولایت فقیه به عنوان رئیس جمهور ایران معرفی شده است. رژیم ایران کسی را نامزد نمی کند مگر اینکه به ولایت فقیه اعتقاد داشته باشد.برای ما اپوزیسیون و رژیم در یک سنگر هستند. جامعه جهانی به این موضوع و ارتباط مستمر ما با دوستانمان در جامعه اروپایی و حتی آمریکایی ها واقف است، مخالفان دولت حقوق ملیت های مختلف را در ایران در نظر نمی گرفتند، بلکه می خواستند با دولت ارتباط برقرار کنند. آنها به همین رویکرد ادامه خواهند داد و بنابراین ما هیچ ارتباطی با مخالفان نداریم.
نفوذ اپوزیسیون فارس را چقدر برآورد می کنید؟ و اینکه ملیت های اهواز، بلوچ و کرد اهل کجا هستند؟ و اینکه آیا این اپوزیسیون مانند اکثر رژیمها دید جامعی دارد یا خیر؟
ما بیش از یک بار تلاش کردهایم که به اپوزیسیون های ایران نزدیک شویم، به ویژه سازمان مجاهدین خلق. پس از سقوط آخوندها بر سر حدود مرزی کلی توافق داشته باشیم، اما از موضوع طفره رفتند و یکی از وزیران سابق عرب که میانجی بین ما برای نزدیکتر کردن دیدگاه ها بود و به دلایل معلوم طفره رفت.
در زمان جنبش ژوئیه گذشته علیه انتقال آب کارون در اهواز ، اپوزیسیون در سنگر رژیم بود و هیچ عنصری در این اپوزیسیون از ملت اهواز حمایت نکرد، نه در سطح سیاسی و نه رسانه ای.
مجاهدین خلق میتوانستند از هواداران خود بخواهند تا قیام کنید اما متاسفانه در این روزهای سخت کاری انجام ندادند.
از رنج های ملت خود در این مدت می نوشتیم، چه کشتار و دستگیری کودکان، جوانان و سالمندان که در این منطقه اتفاق افتاده است.
براساس گزارش هایی از اپوزیسیون ایران قیام مردم اهواز را به ارتباط با احزاب دیگر متهم کردند .
یک نگاه کاملا فارسی، اگر خواهان سقوط رژیم ایران هستند، باید با بقیه ملیت های کشور موافق باشند و بر سر آینده حکومت داری در ایران توافق کنند، اما نمی خواهند.
برای بحث در این مقیاس می دانند که اگر رژیم ایران سقوط کند دو راه دارند، اولی این است که ایران مانند شوروی می شود و دوم اینکه نسل کشی این ملیت ها و اقلیت ها در ایران غیرفارس رخ می دهد.
در واقع تنها گزینه پیش روی آنهاست این دو راه است ، اما ما در جغرافیایی به نام ایران حضور داریم، چاره ای جز آمادگی کامل بعد از سقوط رژیم نداریم.
اگر ترکیه بخواهد از طریق آذری ها پای خود را به ایران بگذارد، اهوازی ها چه موضعی خواهند داشت؟
اولاً آذری ها حق خود را دارند، اگر بخواهند هیچکس نمی تواند آنها را از این حق باز دارد. آنها حق دارند با ایران بمانند و اگر نمی خواهند دولت بزرگ خود را با آذری ها در شمال ایجاد کنند، این حق آنهاست.
برای استقرار دولت آذری، آنها نگران نقطه ی تجدید هستند و من فکر می کنم که این به ظاهر باعث تحریک اپوزیسیون فارس و مقدم بر امور و بحث در مورد ملیت های دیگر با راه حل های قبل از سقوط رژیم می شود.
آنها می دانند که ملیتهای غیر فارس برای ایجاد دولت های خود کاملاً آماده هستند.
در ملیتها اعم از آذری ها، کردهای عربها (اهوازی ) و بلوچ ها و هماهنگی کاملی بین مردم و رهبری وجود دارد. گاهی از خود می پرسم که اپوزیسیون فارس در انتظار چه چیزی است؟ چه ابزاری برای اداره ی این ملیت ها دارید؟ شاخص بسیار مهمی است که اپوزیسیون ایران در سکوت حرکت کند و با حضور شخص ثالث به دنبال راه حل های شفاف باشد، یعنی حق با ما است.
همچنین ما حاضریم که با اپوزیسیون در حضور شخص ثالث بر روی خطوط کلی برای مدیریت بحران بین خود و آنها گفتگو و توافق کنیم.