
کمبود روغن در اهواز؛ وعدههای توخالی و زنجیرهای از فساد سازمانیافته
در روزهایی که مسئولان حکومت تهران از «عدالت توزیعی» و «نظارت دقیق بر بازار» سخن میگویند، صفهای طولانی شهروندان برای خرید یک بطری روغن خوراکی در اهواز، تصویری کاملاً متفاوت و دردناک از واقعیت حاکم بر بازار ارائه میدهد. بحران کمبود روغن نباتی حالا به سطحی رسیده که شهروندان آن را نه فقط نشانهای از ناکارآمدی اقتصادی، بلکه نتیجهی فساد سیستماتیک و بیعدالتی مزمن میدانند.
از قفسههای خالی تا سفرههای خالی
گزارشهای میدانی از فروشگاهها و مراکز توزیع مواد غذایی در شهر اهواز حاکی از آن است که روغن خوراکی، یکی از اصلیترین کالاهای سبد خانوار، تقریباً نایاب شده است. این در حالیست که مسئولان محلی، بدون ارائه راهکار مشخص، تنها به صدور دستور سهمیهبندی و وعدههای تکراری بسنده کردهاند؛ وعدههایی که هر روز بیاعتمادی عمومی را عمیقتر میکند.
مردم از «سهمیهبندیهای غیرشفاف» و نبود سیستم نظارتی موثر شکایت دارند. بسیاری میپرسند که اگر تولید متوقف نشده و اگر در جغرافیای ایران با بحران واردات مواجه نیست، پس روغن کجا رفته است؟
تحقیقات و بررسیهای مستقل از وضعیت موجود نشان میدهد که نهتنها مشکلی در ظرفیت تولید وجود ندارد، بلکه این بحران، ریشه در احتکار سازمانیافته و رانت گسترده در زنجیره توزیع دارد. چهار شرکت بزرگ تولیدکننده روغن خوراکی، که کنترل بخش بزرگی از بازار را در دست دارند، متهم به دستکاری تعمدی در عرضه و همکاری با حلقههایی از شبکه عمدهفروشی وابسته به نهادهای نظامی و اقتصادی پرنفوذ هستند.
منابع مطلع تأکید میکنند که بخش عمدهای از این شبکهها با نهادهایی مانند بنیادها و مجموعههای اقتصادی زیر نظر سپاه مرتبط هستند. نهادهایی که هم در زمین تولید بازی میکنند، هم توزیع را بهطور انحصاری در دست دارند، اما در عمل پاسخگویی، شفافیت و نظارتی بر عملکردشان وجود ندارد.
وعدههای توخالی در مقابل فقر واقعی
این اولینبار نیست که بحران کالاهای اساسی، مردم اهواز را نشانه گرفته است. اما آنچه این بحران را از نمونههای پیشین متمایز میسازد، ترکیب تلخ بیاعتمادی عمومی، فقر گسترده و شکست کامل در حکمرانی اقتصادی است. مردم میپرسند: «چرا در کشوری که ادعای خودکفایی در تولید روغن دارد، باید برای یک بطری روغن، چند ساعت در صف بایستیم؟»
پاسخ، بهجای در سیاستهای تنظیم بازار، باید در ساختار قدرت و اقتصاد رانتی جستوجو کرد؛ ساختاری که در آن، نه مصرفکننده اولویت دارد، نه سلامت معیشت مردم، بلکه منافع اقتصادی و انحصارات وابسته به ساختارهای امنیتی-نظامی.
گرچه گزارشها از اهواز شروع شده، اما کمبود روغن در حال تبدیل شدن به یک بحران ملی است. تجربه شهرهای دیگر نیز نشان میدهد که نظام توزیع مواد غذایی در کشور بهشدت آسیبپذیر و فسادپذیر شده است. زنگ خطری که میتواند بهزودی در مورد سایر اقلام اساسی مانند نان، برنج و دارو نیز به صدا درآید.
سقوط اعتماد، گسترش نارضایتی
در نهایت، بحران کمبود روغن در اهواز نه فقط نشانهای از سوءمدیریت اقتصادی، بلکه بازتابی از شکاف عمیق میان مردم و ساختار قدرت است. آنچه برای مردم باقی مانده، تنها صف، وعده، فقر، و تکرار چرخههاییست که دهههاست تکرار میشود.
و در این میان، شاید بزرگترین قربانی نه فقط سفره مردم، بلکه اعتماد عمومی و امنیت اجتماعی باشد.