
پیکر جمشید شارمهد به برلین رسید؛ خشم خانواده از سکوت دولت آلمان و ابهام در مرگ در زندان
تحویل پیکر جمشید شارمهد، شهروند ایرانی-آلمانی که بهدست حکومت تهران ربوده و در ایران اعدام شد، به خانوادهاش در برلین، نقطه عطفی تلخ در پروندهای است که از ابتدا با نقض فاحش حقوق بشر، گروگانگیری دولتی و بیعملی دیپلماتیک غرب همراه بوده است.
غزاله شارمهد، دختر این فعال سیاسی، با لحنی صریح دولت آلمان را به «کمکاری جدی» در نجات پدرش متهم کرده و از مقامات این کشور خواسته تا عاملان اعدام او را مورد پیگرد قرار دهند. انتقاد او نشان میدهد که پرونده شارمهد از دید خانوادهاش، نه صرفاً یک فاجعه انسانی، بلکه یک شکست اخلاقی و سیاسی در سیاست خارجی آلمان نیز بوده است.
جمشید شارمهد، مدیر پروژه تندر و از چهرههای اپوزیسیون خارجنشین، در تابستان ۱۳۹۹ توسط نیروهای امنیتی حکومت تهران از دبی ربوده و به ایران منتقل شد؛ اقدامی که بسیاری آن را عملی سازمانیافته در چارچوب تروریسم دولتی میدانند. وی پس از چهار سال حبس، بدون دسترسی کافی به وکیل مستقل و تحت شرایطی که گروههای حقوق بشری «غیراستاندارد» توصیف کردهاند، اعدام شد.
مقامات آلمانی که از آغاز نسبت به روند بازداشت و محاکمه او ابراز نگرانی کرده بودند، با اینحال در عمل نتوانستند جلوی اعدام او را بگیرند. اکنون، با رسیدن پیکر او به برلین و مشخص شدن اینکه اعضای داخلی بدنش پیش از انتقال از ایران خارج شدهاند، پرسشهایی جدی درباره دلایل واقعی مرگ او و حتی احتمال شکنجه یا رفتار غیرانسانی در زمان حبس، مطرح شده است.
تحویل پیکر شارمهد، که در سکوت و تحت تدابیر امنیتی بالا انجام شد، تنها بخشی از ماجرای بزرگتر سیاست گروگانگیری حکومت تهران است؛ سیاستی که شهروندان دوتابعیتی را به گروگان میگیرد تا در برابر آن امتیاز سیاسی، مالی یا تبادل زندانیان دریافت کند.
در عین حال، واکنش دولت آلمان که برخلاف برخی کشورهای اروپایی دیگر، حاضر به اقدام قاطع یا فشار علنی بر حکومت تهران نشد نشاندهنده شکاف عمیق بین شعارهای حقوق بشری و عملکرد واقعی در سیاست خارجی این کشور است.
پرونده شارمهد اکنون نهتنها نمادی از خشونت دولتی و بیرحمی حکومت تهران در برخورد با مخالفان است، بلکه به آینهای از ضعف اروپا در حفاظت از جان شهروندانش تبدیل شده است.
سکوت یا انفعال در برابر چنین پروندههایی، تنها به تداوم و تشدید گروگانگیری و اعدامهای سیاسی کمک میکند. صدای خانواده شارمهد در برلین، نه فقط سوگنامهای شخصی، بلکه فریادی برای عدالت، پاسخگویی و پایان دادن به این چرخه بیپایان خشونت دولتی است.