
نفت برای حکومت تهران، فقر برای مردم اهواز؛ روایت تلخ غیزانیه
غیزانیه، یکی از مهمترین مناطق نفتخیز اهواز، نهتنها از ثروت عظیم نفتی بهرهای نبرده، بلکه درگیر بحرانهای زیستمحیطی، فقر و مهاجرت اجباری شده است. در حالی که صدها حلقه چاه نفت در این منطقه فعالاند، مردم آن همچنان از امکانات اولیهای مانند آب آشامیدنی و زیرساختهای مناسب محروماند.
این وضعیت فراتر از یک بحران اقتصادی و اجتماعی، نشاندهنده یک فرآیند عمیق از «آیندهزدایی» است. سیاستهای حکومت تهران نهتنها باعث تخریب محیطزیست و نابودی اقتصاد محلی شده، بلکه با اعمال استراتژیهای مهندسی ادراکی، آینده را از ذهن مردم حذف کرده است. روایت مستندی که در متن بررسی شده، تصویری از چند مرد و کودک اهوازی ارائه میدهد که در کنار شعلههای گاز ایستادهاند، اما از معنای آن بیخبرند. این بیگانگی با منابع ثروت خودشان، نتیجه دههها استعمار ذهنی است که مردم را در چرخهای از فقر و ناآگاهی نگه داشته است.
حکومت تهران با تنظیم روایتهای رسمی، گذشته را بازنویسی، حال را در سکون و آینده را مسدود کرده است. در چنین شرایطی، مردم غیزانیه نهفقط از حقوق اقتصادی، بلکه از حق اندیشیدن به آینده و مطالبه سهم خود نیز محروم شدهاند. نفتی که میتوانست زمینهساز توسعه و رفاه باشد، به ابزاری برای تضعیف و کنترل مردم تبدیل شده است.
پرسش اساسی این است: چگونه حکومت تهران توانسته است مردم را از منابع خود بیگانه کند، بهگونهای که حتی تصور آیندهای متفاوت نیز برای آنها ناممکن به نظر برسد؟