حکومت دشمن پرور « آخوندی تهران» با نام مستعار «جمهوری اسلامی»
حکومت آخوندی تهران با نام مستعار «جمهوری اسلامی» که یک حکومت «دشمنمحور» است، در واقعیت یک حکومت «دشمنپرور» است؛از همان ابتدای حکومتش با همه ملل جغرافیای ایران و دگر اندیشان جامعه درافتاد و همزمان از ابتدا تاکنون همه گسلهای اجتماعی را علیه خودش فعال کرده است.
جامعه کنونی جغرافیای ایران نه تنها جامعه جنبشی، بلکه زلزلهای و آتشفشانی است. هر جا که منفذی ایجاد شود، گداختههای انباشته شده خشم ونفرت مردم این جغرافیا ازاعماق جامعه به بیرون فوران میکند. حکومت آخوندی تهران در این چهار دهه اخیرهیچگاه این همه تحت فشار نبوده است.
حکومت تهران نه به ملل غیرفارس جغرافیای ایران و نه به جامعه تحت محاصرهاش رفاه داده و می دهد، نه آزادیهای اجتماعی، نه تفریح و سرگرمی ، و نه امکان رشد علمی، شغلی و منزلتی در نظام اداری برای ملل تحت جغرافیای ایران در نظر گرفته است؛ خوب مردم جغرافیای ایران دل شان را به چه چیز این حکومت خوش کنند!؟
مهسا امینی یک دخترجوان از ملت کورد جغرافیای ایران که بهمراه خانواده برای بازدید از اقوام خویش به تهران سفرکرده بود توسط عاملین و آمرین حکومت بازداشت و در اوج وحشیگیری تمام به دست ماموران حکومت آخوندی تهران بر اثر ضرب وشتم به قتل رسید، آنهم به دلیل اینکه حکومت تهران مردم جغرافیای ایران را به صورت سیستماتیک به قتل می رساند قتل «مهسا امینی» به تنهایی، چندین گسل را در جغرافیای ایران فعال کرد و جرقهای بود به انبار خشم مردم ملل تحت ستم جغرافیای ایران.
همزمان با غلبه خشم مردم جغرافیای ایران بر ترس خویش، و سرباز کردن زخم کهنه «حس بی کسی» در این جغرافیا، حس نیاز به هم بستگی وهم دردی را بین مردم جغرافیای ایران بالاتر برد.
ملل جغرافیای ایران «اخلاق زندانیان» را پیدا کردهاند. زندانیان وقتی زیر فشار و سرکوب و ناامنی مشترکی قرارمیگیرند برخلاف بیرون به اتهامات و وابستگی های گروهی هم کار ندارند. غمخوارهمدیگر و سنگ صبور هم می شوند. به ویژه آن که درد مشترکی به نام ملل تحت ستم جغرافیای ایران دارند که اختیارتصیمگیری سرنوشت خود را ندارند و اتحاد ملل جغرافیای ایران را شکل میدهند.
خیزش و جنبش اخیر فرا طبقاتی و فرا ملیتی است و یکی از معانی این فراگیری این است که ازهمه طبقات و ملل این جغرافیا دراعتراضات اخیرشرکت دارند، لحن و متن شعار «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» همین موضوع را نشان می دهد.
به وضوح حضورمردم جغرافیای ایران در شهرهای کوچک در اعتراضات اخیرنشان می دهد که این خیزش چگونه به صورت مویرگی ریشه دوانده و گداختههای آتشفشان، همه جا فوران کرده است چنانچه که درشهرهای کوچک به علت آشناییهای محلی سرکوب هم سخت ترشده است.
حکومت تهران در این چهار دهه هیچگاه تحت این همه فشار نبوده است. اینک با همه سرکوب ها اما نتوانسته اعتراضات را جمع کند و ذله شده است.