عربهای اهواز و پیچ تاریخی 20 آوریل 1925
از آن جایی که ذهن و بسیاری از کنشهای «ما» به عنوان شهروندان عرب اهوازی – مانند بسیاری از شهروندان مشرق زمین – متاثر از حوادث تاریخی است و این حوادث در برخی از رفتارهای سیاسی اجتماعی در هر دو سطح فردی و جمعی بهطور خودآگاه یا ناخودآگاه خودشان را نشان میدهند، نقد و بررسی چنین حوادثی بهویژه حوادث تاریخ معاصر اهمیتی دو چندان و فراتر از یک بررسی ساده خواهد داشت.
از چنین چشماندازی، روز «20 آوریل 1925» میلادی یکی از مهمترین پیچهای تاریخ معاصر اقلیم و مردم عرب اهواز بهشمار میرود چرا که در چنین روزی ارتش تازه تاسیس شاهنشاهی ایران وارد «محمره»، مرکز اقلیم خودمختار (یا به تعبیر برخی مستقل/ شبه مستقل) اهواز (عربستان آن زمان) شد و به یک دوره تاریخی طولانی مدت پایان داد و اقلیم را وارد مرحله تازهای از حیات پر فراز و نشیب سیاسی – اجتماعی – اقتصادی کرد که تا به امروز ادامه دارد.
تاریخ اقلیم اهواز بدون تردید دورههای فراز و فرود بسیاری را طی قرون اخیر به خود دیده است اما مرحله کنونی که از 20 آوریل 1925 شروع شد بهدلیل همزمانی با برخی حوادث مهم بینالمللی، منطقهای و داخلی از دورههای مهم و منحصر به فرد محسوب میشود.
در سطح اقلیم، کشف نفت و اهمیتیافتن تجاری – راهبردی آن برای بقا و رقابت دولتها از مهمترین عوامل سقوط حکومت شیخ خزعل کعبی، به عنوان آخرین امیر اقلیم «عربستان» بوده است. این منبع زیرزمینی باعث تغییر سوخت کارخانههای عظیم غرب و ناوگان دریایی قدرتهای برتر آن روز جهان از «زغال سنگ» به نفت شد و چنین تغییر راهبردی مسلما برندگان و بازندگانی در جهان و منطقه داشت که «ما» از بازندگان آن بودیم.
شکلگیری ساختار «دولت – ملت» بر اساس شاخصهایی چون یکپارچگی سرزمینی، نظام بوروکراسی واحد، نظام آموزشی تک زبان مبتنی بر فرهنگ یگانه و مرکزگرایی سیاسی – اقتصادی از دیگر عوامل مهم حذف اقلیمهای خودمختار و شبه مستقل در چارچوب «ممالک محروسه ایران» بوده است.
برآمدن شوروی کمونیستی سابق و ایجاد سد سرزمینی برابر نفوذ و گسترش کمونیسم نیز باعث شد تا قدرتهای رقیب شوروی در آن مرحله تاریخی بر ایجاد یک دولت مرکزگرا با رویکرد نظامی در ایران بدون توجه به تفاوتهای زبانی، هویتی، فرهنگی و پیشینههای متفاوت تاریخی مردم آن سرزمین توافق کنند. چنین رویکردی افزون بر نهادینهکردن استبداد در ایران، از مهمترین دلایل بیتوجهی به خیزشها و قیامهای بعدی ملیتهای موجود در جغرافیای سیاسی ایران بهشمار میرفته است.
بدین ترتیب در بررسی عوامل تاریخی سقوط حاکمیت عربی در «محمره»، کفه عوامل خارجی بر عوامل داخلی جامعه عرب آن روز سنگینی میکند. اما بدون تردید آن حادثه تاریخی علل و عوامل داخلی هم داشته است که شاید بتوان هژمونی فرهنگ قبیلهای بر رویکردهای سیاسی نخبگان عرب، مذهبگرایی و بکارگیری مذهب به عنوان ابزار سیاسی توسط حاکمیتها در ایران، فقدان سواد عمومی و نبود طبقه بروژوازی ملیگرای عرب (که عاملی مهم برای دولت – ملت سازی بهشمار میرفته است) را میتوان از مهمترین علل داخلی وقوع و موفقیت آن حادثه برشمرد.
با نظر به جامعه امروز عرب اهواز و با در نظر داشتن عامل مهم برنامهها و رویکردهای یکسانساز حاکمیتهای سیاسی در ایران از 1925 تا به امروز، میتوان مشاهده کرد که کماکان عوامل آن سقوط تاریخی در جامعه عرب اهواز فعال بوده و نظام «جمهوری اسلامی» نیز بر تقویت روزافزون آن عوامل تاکید و اصرار دارد.
امید که مردم و نخبگان عرب با دیدی انتقادی به تاریخ معاصر خود بنگرند و امروز خود را با رویکردی شالودهشکنانه از ساختارهای شکلدهنده به واقعیت کنونی بازخوانی و بازتعریف کنند.
نویسنده: علی حیدری/منبع : العربیه