ضرورت چاره انديشي برای انقلاب اخیر و نیاز مبرم تقويت خصلت دموكراتيك آن
اين انقلاب خجسته مى توانست به تدريج همه مليت ها و بيشينه لايه هاى خاموش جامعه را وارد صحنه كند و رژيم فرتوت و مندرس كنونى جغرافیای ايران را به بن بست كامل بكشاند اما يك عامل عمده اين كار را به تعويق انداخته است.
ملت عرب الاحواز(اهواز) از همان آغاز بوى راسيسم و استبداد جديد را با نام هاى كهنه – جديد شنيدند و بر خلاف خيزش هاى ٨٤-٨٥ الاحواز(اهواز)،كوردستان و آزربايجان – كه خود آغازگرش بودند – در انقلاب اخير از همه ظرفيت هاى ملى-اتنيكى، نفتى و كارگرى خويش بهره نبردند.
تحرك همين ملت عرب الاحواز(اهواز)در منطقه الاحواز(اهواز) بود كه اخگر قيام هاى ٩٦ و ٩٨ را شعله ور كرد. آزربايجان هم مايه گذاشت و در انقلاب اخير شركت كرد اما پس از نمايش هاى پهلوى ستايان در رسانه ها پا پس كشيد.
هم اكنون كوردستان كه پتانسيل بيشترى نشان داده و خون فراوانى را تقديم انقلاب كرده، باز به همين دليل، به نوعى خاموشى پناه برده است. نيز بلوچستان كه با تمام وجود و هر جمعه – افزون بر شعارهاى سراسرى – فرياد مى زند : “نه سلطنت نه رهبرى، دموكراسى و برابرى” اكنون تنها مانده است.
عدم تحرك گسترده جامعه فارس زبان و عدم نقد جدى گرايش هاى راسيستى و تند ناسيوناليستى، در پديد آمدن اين وضع بى تاثير نبوده است.
وقت آن است كه نوعى بازبينى انجام شود. اميد چندانى نيست به تغيير مواضع كسى كه از نقد عملكرد خونبار پدر و پدر بزرگ خود ابا مى كند و همسرش آشكارا آرزوى مرگ جريان هاى سياسى ديگر را مى كند و هوادارانش در تظاهرات لندن عليه شيرين عبادى و هادى خرسندى و عالى پيام – هالوى تقريبا همفكرشان – شعار مى دهند.
لذا براى ادامه اين انقلاب و تقويت خصلت دموكراتيك آن بايد چاره انديشيد. رژيم نيرومند نيست و مى توان شكست اش داد اما ضعف انقلاب در آن چيزى است كه به يك جنبه اصلى آن اشاره شد.
نویسنده : یوسف عزیزی بنی طرف