حکومت تهران، جنگ غزه و بازتولید قواعد منازعات سیاسی در منطقه
موضع رسمی دولت آمریکا و اسرائیل درباره عدم وجود دلیلی روشن در نقش ایران در عملیات نظامی «حماس» علیه اسرائیل بسیار روشن و با معنا است.
اعلام علنی این موضع برخواسته از این امر است که هر دو طرف خواستار گسترش دایره جنگ نیستند؛ چرا که متهمکردن ایران در این عملیات، طرفین نزاع را وادار به اتخاذ اقداماتی میکند که عملا به جنگ منتهی میشود و منطقه را به آیندهای نامشخص با پیامدهای نامعین رهنمون میکند. چنین برآوردی، موضع آمریکا برای تعیین لبنان به عنوان میدان درگیری در صورت مداخله «حزبالله» از طریق دو جبهه جنوب این کشور و سوریه را تفسیر میکند.
همان گونه که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل اعلام کرد، جنگ جاری به خاورمیانه جدیدی منتهی خواهد شد. علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی هم با همین منطق اما از منظری دیگر تغییر در خاورمیانه را پس از عملیات اخیر حماس حتمی دانست. خامنهای در سخنرانی برای فارغالتحصیلان دانشگاه نظامی در تهران گفت که «پس از 15 مهر رژیم صهیونیستی دیگر آن رژیم پیشین نیست و دیگر نمیتواند خسارات این ضربه را جبران کند» و اضافه کرد که شکست اسرائیل، «شکستی غیر قابل ترمیم» است.
بدون شک، عملیات حماس صرفا تصمیمی توسط رهبران شاخه نظامی بدون هماهنگی با رهبران سیاسی این گروه و متحدان دیگر نبوده است. افزون بر آن، زمان انجام این عملیات هم ارتباط مستقیمی با روند برقراری صلح در منطقه و احتمال ایجاد معادلات جدید دارد.
خامنهای نقش کشورش در این عملیات را رد کرد از این منظر که نشان دهد با روند سیاسی در حال انجام در منطقه که میتواند به برقراری صلح میان ریاض و تلآویو منتهی شود، مخالف نیست. با این حال، حمایت تهران از عملیات حماس، هراس ایران از شکلگیری معادلات جدید منطقهای را نشان میدهد، معادلاتی که بهرغم هزینههای فراوان سیاسی، امنیتی و اقتصادی جایگاهی برای تهران در آنها دیده نشده است.
گروه حماس نیز هنگامی که احساس کرد در روند جاری سیاسی در منطقه جایگاهی ندارد و حکومت خودگردان در رامالله درصدد هماهنگی با شماری از کشورهای عربی بدون در نظر گرفتن حماس است، به انجام این عملیات اقدام کرد.
تهران نیز درک کرد هر گونه حلوفصل مسئله فلسطین بدون حضور ایران، به ضرر منافع جمهوری اسلامی و به زیان برنامه منطقهایاش تمام خواهد شد. به عبارتی دیگر، حل مسئله فلسطین بدون حضور ایران، به معنای شکلگیری معادلاتی است که تهران در آن نقشی ندارد و عملا به فروپاشی برنامه منطقهای ایران منتهی میشود.
از این منظر، مخالفت ایران با روند سیاسی صلح در خاورمیانه به معنای مخالفت با اصل این روند نیست، بلکه تهران خواستار حضور و نقشآفرینی در این روند و تاثیرگذاری در آن است.
در نتیجه میتوان گفت که مخالفت ایران با توافقنامههای صلح اسرائیل با کشورهای منطقه از جمله امارات و توافق احتمالی با سعودی، از این منظر است که تهران این توافقنامهها را تهدیدی علیه امنیت خود تلقی میکند.
با این حال، تعامل ایران با رویکرد سعودی نسبت به ایجاد روابط با اسرائیل اندکی متفاوت است. به نظر میآید تهران درصدد برهم زدن توافق دیپلماتیک اخیرش با سعودی به بهانه توافق ریاض با تلآویو نیست. اما ایران از این نگران است که توافق احتمالی سعودی و اسرائیل بر اساس ابتکارعمل عربی برای حل مسئله فلسطین شکل بگیرد. در این صورت، ریاض رهبری حلوفصل مسئله فلسطین را برعهده خواهد گرفت و همه سرمایهگذاری چندین دههای ایران برای بازی با برگه فلسطین بر باد خواهد رفت.
بدین ترتیب، جنگ غزه امکان چنین روندی بدون حضور «حماس»، ایران و محور تحت رهبری تهران را ناکام میکند و مانع ایجاد صلح در سطح منطقه از طریق حلوفصل مسئله فلسطین میشود.
نویسنده: حسن فحص/منبع: العربیه