تمامیت ارضی یعنی تمامیت حاکمیت فارس
حاکمیتی که تمامی قدرت سیاسی و اقتصادی را در دست فارس متمرکز کرده است، حاضر نیست آن را میان غیر فارس ها توزیع و تقسیم کند.
برای توجیه این سهم بری ناعادلانه، خود را همچون ملت برتر و ریشه دار تاریخی و باستانی و تنها ملت این سرزمین قلمداد می کند، از موضع صاحب خانه، صاحب نَسَق و قیم با ” اقلیت های قومی” که صلاحیت ملت بودن یا نبودن و حق تعیین سرنوشت شان را نیز در اختیار دارد برخورد می کند.
انکار چند ملیتی بودن این سرزمین، برای انکار حقوق ملی به رسمیت شناخته شدۀ جهانی است: حق ملت ها برای تعیین سرنوشت خود، حق خود مختاری، حق خودگردانی، حق آموختن زبان مادری و آموزش به زبان مادری، و حق پرورش و انکشاف فرهنگ و هنر و ادبیات بومی و ملی و تاریخی خود. پان ایرانیسم فارس محور که خواهان انحصار همۀ قدرت سیاسی و اقتصادی است،
طبعاً هر گرایش به توزیع و غیر متمرکز کردن این اقتدار را تجزیۀ اقتدار فارس تلقی کند و هر ملتی را که به انحصار و تمرکز قدرت معترض و طالب توزیع و عدم تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی باشد، ” تجزیه طلب” می نامد نه به خاطر آن که تجزیۀ خاک کشور در دستور باشد، بلکه چون با طلب تقسیم قدرت و عدم تمرکز آن، قدرت انحصاری سیاسی و اقتصادی فارس را تجزیه می کند!
به این دلیل، هر ملیتی غیر فارس که خواهان خودمدیرتی، خواهان خودگردانی، خواهان انتخاب مسئولان محلی با رای آزادانۀ مردم محل و از میان اهالی بومی باشند و نخواهند که افراد فارس یا آسیمیلۀ پان فارس غیر بومی با انتصاب از سوی مرکز فارس محور بر آن ها تحمیل شود، ” تجزیه طلب” قلمداد می شوند. تجزیه طلبی، در فرهنگ متعارف سیاسی به معنای تکه پاره کردن یک سرزمین است و تمامیت ارضی به معنای حفظ یکپارچگی خاک و ثبات مرزها؛ اما در فرهنگ پان ایرانسیم فارس محور، معنای حقیقی این واژه ها به اقتصاد سیاسی برمی گردد:
تمامیت ارضی یعنی تمامیت قدرت سیاسی و اقتصادی متمرکز و در انحصار ملت فارس، و تجزیه طلب یعنی معترض به این انحصار گری و خواهان تقسیم عادلانه و دموکراتیک آن میان همه ملت ها و اتنیک های ساکن سرزمین مشترک!
موضوع تجزیه خاک:
تجزیۀ کشور به معنای تکه پاره شدن ایران از لحاظ کلی ناممکن نیست، اما هیچیک از ملت ها و اتنیک های ساکن ایران را نمی شود تجزیه طلب دانست چون هیچیک به تنهائی نه می توانند کل کشور را متلاشی کنند، نه می توانند متفقاً چنین قرار و مداری باهم بگذارند و عملی اش کنند، و نه اساساً چنین خواسته ای برایشان موضوعیت عقلی یا عملی دارد. هر یک از آن ها حد اکثر می توانند جدائی خواه بشوند تا خود را از سلطۀ ملت ستمگر رها کنند و این ابداً تجزیه کشور نیست بلکه جدائی طلبی منطقه ای است.
اگر همه یا تعداد زیادی از ملت ها جدا شوند، کشور تجزیه می شود ولی همه ملت ها نمی توانند ساعت هایشان را برای تجزیه ایران در یک زمان با هم تننظیم کنند! آنچه در واقع می تواند کشور را به سوی تجزیه براند یعنی ملل ساکن ایران را یکایک ناگزیر از جدائی کند، نه این ملت ها بلکه حکومت ستمگر است. این ملت ها اگر هویت و حقوق شان به رسمیت شناخته شود، اگر حق مدیریت زندگی خود را داشته باشند، اگر در آزادی و رفاه باشند، اگر ایران را خانۀ خود بدانند و نه خود را ناتنی و در حاشیه، مگر به سرشان زده است که جدا شوند؟ ” هیچ زنجیری به از سیری نباشد شیر را”.
تمامیت ارضی در ایران کثیرالملّه به معنای یکپارچگی کشور، تنها بر پایۀ همزیستی داوطلبانۀ برابر حقوق، دموکراتیک و مشترک المنافع همه ملل و اتنیک ها می تواند تضمین شود وگرنه، یکپارچگی خاک، تنها با خون نابرابر ها و ستمکش ها تضمین می شود، کما این که صد سال است چنین بوده است. نمی خواهم منکر شوم که در جنبش های ملی امروزی در ایران گرایشات و حتا تشکیلات های جدائی طلب هم وجود دارند، اما علت وجودی چنین گرایشاتی چیزی جز این نیست که در این یک قرن، از هرگونه امیدی به حل مسئله ملی در چهارچوب ایران نا امید شده اند و راهی برای خروج از بن بست، جز فرار از زندان نمی بینند.
اگر درست نیست بگویم که تجزیه طلب خودِ دولت و حکومت پان ایرانیست و شووینیسم فارس است، اما محرک اش اوست، اگر تجزیه پیش بیاید، مسئول و مسبب اش اوست. این دولت ها همیشه از توطئه خارجی برای تجزیه ایران دم می زنند تا فرا افکنی کنند که گویا در داخل هیچ دلیل و محرکی برای جدائی وجود ندارد و اگر هم گرایشاتی هست، تحت تأثیر تحریکات خارجی هاست. اما اگر مردم از زندگی شان راضی باشند، تحریکات خارجی ها نمی تواند رویشان اثر کند. قدرت نفوذ خارجی ها نیز متکی به ستم ملی در داخل است.
فقط رضا پهلوی نیست که ” تمامیت ارضی” را شرط و شرط مقدم ائتلاف سیاسی عنوان می کند، در همۀ ائتلاف هائی که در طیف پان ایرانیست ها تا کنون صورت گرفته و در همۀ منشورها و میثاق های مصوب یا پیشنهادی شان طی ده های گذشته، تمامیت ارضی نخستین اصل و “خط قرمز” بوده است. این یعنی رضا پهلوی و همۀ جریاناتی که چنین اصلی را شرط قرار می دهند، ائتلاف را به پذیرش سلطۀ ملت فارس، پذیرش تمرکز قدرت فارس محور و تمکین به پان ایرانیسم تک ملیتی و تک زبانی مشروط می کنند،
” تمامیت ارضی” اسم رمز این بسته بندی است. همۀ آن ها به ائتلاف با جریانات سیاسی ملت های ساکن ایران نیاز دارند اما به شرطی نمایندگانِ آن ها را می پذیرند که رخت ملت را از تن خود برکَنند و در قامت کوتاه ِ” اقلیت قومی” با گردن کج، بی هویت و بی زبان، اجازۀ ورود به ائتلاف بگیرند، و البته چنین جریاناتی و چنین ” نمایندگانی” هم نایاب نیستند!
نویسنده:شهاب برهان – منبع احبار روز