
تتلو در انتظار مرگ؛ سیاست قضایی حکومت تهران میان نمایش توبه و شمشیر اعدام
حکم اعدام صادرشده برای امیرحسین مقصودلو، معروف به «تتلو»، به دلیل اتهام «سبالنبی» بار دیگر توجهها را به کارکرد سیاسی و امنیتی نظام قضایی حکومت تهران جلب کرده است؛ جایی که مفاهیمی مانند توبه، تردید در مستندات، نبود شاکی خصوصی، و حتی سابقهی ندامت علنی نیز نتوانستهاند مانع صدور حکمی سنگین همچون اعدام شوند.
بهگفته وکیل تتلو، «سبالنبی» در مرحله نخست با صدور حکم برائت روبرو شد اما اعتراض دادستان و ورود دیوان عالی کشور به موضوع، نتیجه را به زیان موکلش تغییر داد. نکته قابلتأمل آن است که در این پرونده هیچ شاکی خصوصی وجود ندارد و تنها دادستان بهعنوان مدعیالعموم پیگیر ماجراست؛ وضعیتی که نشان از نگاه امنیتی به این پرونده دارد.
اتهامات علیه تتلو، به گفته خودش، به مطالبی در اینستاگرام بازمیگردد که ادعا میشود حساب او هک شده بوده و پستها متعلق به خودش نبودهاند. در حالی که اصل بر برائت متهم و ضرورت اثبات جرم بدون شبهه است، چنین ادعایی میتواند در یک سیستم قضایی شفاف، مبنای توقف یا لغو حکم باشد؛ اما در این پرونده، دیوان عالی کشور با نقض برائت اولیه، عملاً رویکردی سختگیرانه و سیاسی اتخاذ کرده است.
نکته دیگر در این پرونده، نقش توبه تتلوست؛ او بارها اعلام کرده که از گذشته خود پشیمان است و حتی فیلمهایی از این اظهار ندامت در اختیار مقامات قضایی قرار دارد. در حالی که فقه اسلامی در موارد بسیاری توبه را عامل تخفیف یا توقف مجازات میداند، به نظر میرسد که توبه در پرونده تتلو از سوی حاکمیت جدی گرفته نشده یا در ترازوی ملاحظات سیاسی، بیوزن شمرده شده است.
بسیاری از ناظران بر این باورند که تتلو تنها بهخاطر چند پست مجازی یا رفتارهای جنجالیاش هدف قرار نگرفته، بلکه به دلیل تاثیرگذاری فرهنگیاش بر بخشی از جوانان و سبکزندگی متفاوتی که ترویج میکرد، برای حکومت تهدید به شمار آمده است. در واقع، تتلو نه فقط بهعنوان یک فرد، بلکه بهمثابه نماد «جریان رهایی از روایت رسمی» با واکنشی سنگین مواجه شده است.
پرونده تتلو نه فقط یک نمونه قضایی، بلکه آینهای از رابطه حکومت با آزادی بیان، فضای مجازی، و چهرههای هنری غیرهمسو با روایت رسمی است. صدور حکم اعدام برای فردی با گذشته پرحاشیه اما فاقد شاکی خصوصی، آن هم بهدلیل مطالبی مشکوک در فضای مجازی، بیش از آنکه به اجرای عدالت شباهت داشته باشد، به تلاشی برای ایجاد فضای رعب و مهار تأثیر فرهنگی غیررسمی در جامعه شباهت دارد. آیا حکومت با استفاده از ابزار اعدام در پی خاموش کردن صداهای غیرقابل کنترل است؟