نبش قبر کارون 3: سند کوچ اجباری اهوازی ها
رئیس شورای شهر دهدز می گوید: میراث فرهنگی برای نجات بخشی آثارهیچ وقت کاری نکرده است؛ نه در زمان آبگیری سد و نه حالا که از آب بیرون آمدهاند، و شهروندی از اهالی شیوند می گوید: رفت و برگشت تا شیوند با قایق، یک ساعت طول میکشد، به همین دلیل تا حالا بین راه چند بیمار مردهاند.
رودخانه کارون به گل نشسته، دریاچه سد به پایینترین حد رسیده و هر چه به زیر آب رفته بود، بیرون آمده است.
گورهای غرق شده بعد از 17 سال از زیر آب بیرون آمدهاند. بلوطهای کهنسال و خانههای سنگچین که زیر دریاچه سد کارون3 زندهبهگور شده بودند، حالا سربرآوردهاند. شاخه پوسیده بلوطهای چند صد ساله از آب بیرون زده، سیاه و بیبرگ؛ ریشههایشان اما هنوز در خاک است. روزگاری زیر سایه این بلوطها جشن و عروسی برپا میکردند و دستمالهای رنگی را با نوای شاد «تُشمال» در هوا تکان میدادند. رودخانه کارون امسال به گل نشسته و دریاچه سد کارون3 به پایینترین حد رسیده. با کاهش 40 درصدی آورد رودخانه کارون، مخزن 2.7 میلیارد مترمکعبی سد کارون3 به طرز بیسابقهای خالی شده و تنها 6درصد حجم مفید آب دارد که پنج متر پایینتر از تراز نرمال سد است. این اتفاق باعث شده روستاهای باجول، تنگهقاف، گویله، شهپیر، چممولا، دهکهنه، گردلیدان و پسقلعه در شمال شرق اهواز، با گورسنگهای تاریخی و جنگلهای بلوطشان که با آبگیری سد، زیر میلیاردها مترمکعب آب مدفون شده بودند، بیرون آمدهاند.
آبگیری سد کارون3 در آبانماه 83، حدود 64 روستای بخش دهدز شهرستان ایذه (اکنون به شهرستان دزپارت تغییر یافته) را به زیر آب برد. حاجی امامقلی فرهادی از اهالی روستای «باجول» میگوید: «با آبگیری سد حدود سه هزار و 500 نفر از اهالی این دهستان ناچار به کوچ اجباری شدند. 450 خانوار در باجول زندگی میکردند که فقط 12 خانواده که زمین داشتند، ماندند و رفتند 300 متر بالاتر دوباره خانههایشان را دوباره ساختند. مابقی آواره شهرهای اهواز، ایذه یا اصفهان شدند.» از خانههای سنگچین قدیمی تقریبا ویرانهای برجای مانده. ساختمانهایی که به جز سنگچین از سیمان هم استفاده کردند، 17 سال زیر آب بودن هم نتوانسته بنایشان را فرو بریزد. فرهادی میگوید: «این روستا مدرسه ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان داشت. مسجد و بهداشت و مخابرات، آب لولهکشی و برق داشت و قرار بود مرکز بخش بالارود باشد اما سد کارون3 همه چیز را زیر آب برد. هیچ پولی برای زمینهایمان که سند آنها را داشتیم ندادند. خانهها را هم خیلی ارزان، قیمت زدند، آنقدر کم که با این پول نه کسی میتوانست زمین بخرد و نه خانه. این خانهها برای ما باارزش بود چون هم محل زندگیمان بود و هم محل کشاورزی و دامداری و اشتغال خودمان و خانوادهمان. ما راضی به ترک خانههایمان نبودیم و به اجبار رفتیم، چون آب به تدریج بیشتر شد و زیر پایمان آمد.»
بازار «باجول» پررونق بود، نانوایی، حلیمی و چند مغازه دیگر برای خرید و فروش اجناس. کورهای داشت که مردم ظروف سفالی در آن درست میکردند. و سه آسیاب که حتی از روستاهای اطراف هم برای آرد کردن گندمشان به اینجا میآمدند. اینها را فرهادی میگوید در حالی که میان ویرانههای «باجول» قدم میزند، نقشه روستا را تصویر میکند و زمینی خاکی را نشان میدهد که محل وقتگذرانی و فوتبال جوانان بود. فرهادی در سال 83 و زمان آبگیری سد، 35 ساله بود، سه فرزند داشت و در سپاه کار میکرد اما بعدا راننده یکی از بارجهایی (نوعی شناور دریایی یا همان دوبه) شد که کار جابجایی روستاییان محصور در میان دریاچه را انجام میدهند. او میگوید: «آبگیری سد باعث شد که همه خانه و زندگی و خاطراتمان و قبرستان اجدادیمان که بیش از 2هزار گور تاریخی در آن بود غرق شود. همه عموها و پدربزرگهایم در اینجا به خاک سپرده شدند. این قبرستان هنوز 80-70 متر زیر آب است. قبرستان دیگری هم داشتیم که جدیدتر بود و از زیر آب بیرون آمده. وقتی که آب دریاچه سد بالا آمد، خیلی از افراد که نمیخواستند قبر عزیزانشان زیر آب بماند، اموات خود را نبش قبر کردند و به جای دیگری بردند.
گورسنگهای تاریخی شهپیر
«امامزاده شهپیر» ارج و قرب زیادی بین روستاییان دهدز و بسیاری از مردم مناطق بختیاری دارد. 17 سال پیش وقتی آب سد کارون3 بالا آمد، آرامگاه امامزاده را جابجا کردند و 800 متر آنسوتر ساختند و به جای مناره سبزش که خراب شده بود، مناره زرد فلزی روی آن گذاشتند. اینجا هم بلوطها و گورهای تاریخی شهپیر زیر آب بود تا یک ماه پیش که آب دریاچه پایین آمد و دوباره ظاهر شدند. فشار آب دریاچه سد، بعضی از سنگ قبرها را از جا کنده و بعضیها هنوز استوار از زیر گلولای نمایان است. هژیر کیانی، رئیس شورای شهرستان دزپارت و فعال محیط زیست میگوید: «روستای شهپیر پیش از آنکه آرامگاه امامزاده شود برای مردم منطقه مکان مقدسی به شمار میرفت و نیایشگاه بود، چندین شیرسنگی در اینجا بود که در زمان آبگیری سد هیچکدام را منتقل نکردند.این گورها ارزش تاریخی دارند و قدمت برخی به 400 سال پیش بازمیگردد. اینها را میراث فرهنگی مستندنگاری کرد اما برای نجات بخشیشان نه در زمان آبگیری سد و نه حالا که از آب بیرون آمدهاند، اقدامی صورت نگرفته است.» او که در زمان آبگیری سد با گروه باستانشناسی بهعنوان کارشناس همکاری میکرد، میگوید: «110 اثر تاریخی اعم از قلعه، کاروانسرا، جاده، گورسنگ و شیرسنگهایی که در گستره سرزمین بختیاری کمنظیر بود با آبگیری سد کارون3 زیر آب رفتند. قبول نکردند شیرسنگها و پل معلق «شالو» که ساخته برادران لینچ بود را منتقل کنند. خواهش کردیم لااقل کتیبه باارزش روستای «رکعت» را با تریلی جابجا کنند اما این را هم نپذیرفتند و غرق شد. 35 غار تاریخی با ویژگیهای خاص نیز کاوش شد که نشانههای زندگی انسان نخستین در آنها بود که همه آنها زیر آب رفت.»
کیانی به فعالیت 11 گروه باستانشناسی در آستانه آبگیری سد کارون3 اشاره میکند که هیچکدام از تلاشهایشان برای نجاتبخشی آثار تاریخی به ثمر ننشت: «گمانهزنیها نشان میداد که حجم و تنوع آثار زیاد است. آنقدر که سازندگان سد از بازتاب اخبارش نگران شدند و ترسیدند با کشف آثار باارزش، نهادهای بینالمللی دخالت کنند و جلوی آبگیری سد را بگیرند. به همین دلیل مجوزهای کاوش را با تاخیر میدادند. یعنی وقتی تیم برای کاوش مستقر میشدند، فردای همان روز آب آنجا را میگرفت و غرق میشد و فرصتی برای نجات یا جابجایی نبود.»
کارشناسان بر این باورند که سد کارون3، با عنوان برترین سد بتنی جهان، بزرگترین کوچ اجباری تاریخ سدسازی کشور را رقم زد. کیانی اما معتقد است: «این سد بزرگترین کوچ اجباری را نه فقط در سدسازی بلکه در میان طرحهای توسعهای در ایران به دنبال داشته. بین 11 هزار تا 13 هزار نفر با ساخت این سد آواره شدند که چنین جمعیتی در هیچکدام از طرحهای توسعهای کشور تاکنون تحت تاثیر قرار نگرفته و این حجم از آثار تاریخی تخریب نشده است. در حالی که سد کارون3 نه ارزیابی میراث فرهنگی داشت و نه ارزیابی اجتماعی و محیط زیستی. روستاییان، حاشیهنشینِ شهرها شدند و سالهاست بدون کمترین امکانات زندگی میکنند بهطوری که 2 شهرک اسکان آنها در دهدز حتی آب آشامیدنی ندارد.»
دریاچه سد کارون3 حدود 48 کیلومتر مربع وسعت دارد. کیانی میگوید: «بیش از 100 هزار درخت و انواع گونههای گیاهی در این دریاچه مدفون شدند که بیش از 50 هزار اصله از آن، درخت بلوط بوده است. ارزش اکولوژیکی هر بلوط یک تا 1.5 میلیارد تومان برآورد شده که همین یک مورد نشان میدهد این سد توجیه اقتصادی ندارد. علاوه بر آن هزاران هکتار مرتع، باغ و شالیزار هم به زیر آب رفت. از طرف دیگر از دست رفتن اینها باعث فشار بیشتر به منابع طبیعی شده است. قطع شاخهها و نابودی جنگلهای بلوط در این منطقه به این دلیل است که معیشت پایدار مردم که قبلا در کشاورزی، دامداری، گردشگری اشتغال داشتند، با ساختن این سد از بین رفته است. »
دیگر اثری از رونق روستای «باجول» نیست، به جز چند خانه و دو، سه ویلا که محل خوشگذرانی بعضی پولدارها در تعطیلات است. روستاهایی که از آب بیرون آمده، داغ آسیبدیدگان سد کارون3 را تازه کرده. هر کدام از اهالی بومی، عزیزی را پشت دیوارهای بتنی این سد جا گذاشتهاند.
«سپیده» چند سال پیش مادرش را به دلیل آنفولانزا و نبود امکانات در «باجول» از دست داد. او حالا با 18 سال سن، مراقبت از 8 خواهر و برادرش را بر عهده دارد، چرا که پدر دامدار است و گله را به کوه میبرد. او میگوید: «درس خواندن را دوست دارم اما تا کلاس پنجم بیشتر درس نخواندم، چون معلمها به روستایمان نمیآیند.» سپیده هر روز چهارصد متر از کوه پایین میآید تا برای خانوادهاش از دریاچه سد آب بردارد؛ هر روز چهار دبه 20 لیتری را بار الاغش میکند و از کوه بالا میبرد. آب سرد است و تا بالای زانوهایش را خیس کرده. هر آن ممکن است پایش روی سنگهای لغزنده سر بخورد و یا امواج آب تعادلش را برهم بزند، همانطور که خیلیها را که رفته بودند آب بردارند یا ماهیگیری و شنا کنند به کام دریاچه برد.
قربانیان دریاچه
جادههای ارتباطی بیش از 20 روستای دهدز از همان روزهای اول آبگیری سد کارون3 زیر آب سد رفت. برای تردد آنهایی که در محاصره آبها بودند دو ایستگاه موقت «بارج» برپا کردند؛ یکی در مسیر باجول و دیگری در مسیر «شیوند» که طولانیتر است و حدود 1.5 ساعت طول میکشد تا بارج به مقصد برسد. زمان کار بارجها اما محدود است؛ از 7 صبح تا 5 عصر و اگر کسی دچار بیماری یا حادثهای شود، دردسرها بیشتر است. علی کیانی از اهالی شیوند، بعد از آبگیری سد با قایق اهالی را جابجا میکرد و حالا چند سالی است راننده قایق اورژانس است. او میگوید: «خودم یکی از کسانی بودم که دچار شدم. 6 سال پیش پسر 19 سالهام را باید فوری به بیمارستان میرساندیم اما چون مسیر طولانی است، تا قایق آمد و او را به ساحل رساندیم دیر شده بود. پسرم دچار مرگ مغزی شد و سه عضو بدنش را اهدا کردیم. سال بعد از آن پسر همسایه از درخت افتاد و باز هم تا قایق بیاید و او را ببرد، دیگر دیر شده بود و جانش را از دست داد. من شبانهروز آماده هستم تا اگر کسی دچار سوختگی، شکستگی، افتادگی، آپاندیس یا حادثهای از این دست شود او را به ساحل برسانم اما رفت و برگشت تا شیوند با این قایق، یک ساعت طول میکشد، به همین دلیل تا حالا چند نفر بین راه تمام کردهاند. در شیوند هیچ امکانات درمانی نیست، فقط یک مرکز بهداشت است که حتی شربت سرماخوردگی هم ندارد.» زمینها و قبرستان روستای شیوند در آب دریاچه سد کارون3 غرق شد. خانهها هم در محاصره آب قرار گرفت. کیانی میگوید: «قرار بود پل و راه ارتباطی برای روستاها بسازند. سالها گذشت تا پل سه بلوطک را ساختند اما جادهها خاکی و ناهموار است و تونل هنوز تمام نشده، به همین دلیل مردم تردد با بارج را ترجیح میدهند.» او ادامه میدهد: «زندگی در اینجا سخت است و دستمزدهایمان ناچیز، قبلا شرایط بهتری داشتیم و اموراتمان بهتر میگذشت.»
تلخترین حادثه در سد کارون3 سقوط یک مینیبوس از روی بارج در آبهای دریاچه سد در سال 92 بود که باعث کشته شدن 12 نفر شد. صفیالله اسدی از اهالی ایذه مادرش را در این حادثه از دست داده است. او میگوید: «این اتفاق وقتی رخ داد که مادرم به همراه تعدادی از فامیلها برای شرکت در مراسم چهلم یکی از بستگان به روستای غریبیها میرفتند که در محاصره دریاچه سد قرار دارد. خیلی پیگیری کردیم، در آخر هم نتیجه مورد نظرمان را از دادگاه نگرفتیم. راننده مینیبوس به عنوان مقصر دو ماه به زندان رفت اما کسانی که از نظر ما مقصران اصلی بودند مثل وزارت نیرو محاکمه و مجازات نشدند. آنها باید قبل از آبگیری سد کارون3 جادههای روستایی را درست میکردند، در حالی که هنوز بعد از سالها راهها ساخته نشده است.» دهستان غریبیها با 6 روستا به باغها و شالیزارهای سرسبزش مشهور بود که همه در آب دریاچه سد غرق شد. اسدی میگوید: «بیشترین خسارت این سد به غریبیها وارد شده که منبع درآمد و شغل روستاییان را از آنها گرفت و باعث شد خیلی از آنها مهاجرت کنند. به من که لیسانس دارم وعده کار و استخدام داده بودند، اما به سختی و با هزار التماس در اسکله منطقه مشغول به کار شدم.»
عطش سدسازی
کارون3 سومین سد از پنج سد زنجیرهای روی رودخانه کارون است. پژوهشی با عنوان «ارزیابی پیامدهای اجتماعی و فرهنگی پروژه احداث سد کارون3 شهرستان ایذه» در سال 93، مهمترین پیامد ساخت این سد را ویرانی نظام تولید سنتی و مهاجرت روستاییان به سوی شهرها عنوان میکند که این امر خود منجر به از دست دادن هویت، از بین رفتن همبستگی و روابط خویشاوندی، افزایش فردگرایی و انزوا، حاشیهنشینی و بزهکاری و در نهایت فقر و بیکاری شده است. تبعاتی که سدسازیها علاوه بر اثرات منفی محیط زیستی، به همراه دارد. دولت سیزدهم اما خیز بلندی برای سدسازی بخصوص روی سرشاخههای کارون بزرگ برداشته است. سد خرسان، سد بختیاری و سد تنگه سرخ از آن جملهاند که نگرانی از سرنوشت این رودخانه را بیشتر کرده است. آیا عطش سدسازها فرو مینشیند؟
گزارش از: نادره وائلی زاده/منبع : پیام ما