ملاشیه؛ رنج روی گنج
ملاشیه؛ نه جایی در دوردستترین نقطه دنیاست و نه محلهای است که بهتازگی تاسیس شده باشد. بخشی از قلب اهواز که در جنوبیترین نقطه آن قرار دارد. این محله بیش از ۸۰ هزار تن جمعیت دارد. ساکنان ملاشیه اغلب عرب هستند، عربهایی که جمهوری اسلامی در سالهای اخیر سعی کرده با سیاستها و نگاههای تبعیضآمیز در جامعه، آنها را منزوی کند و جواب اعتراضات آنها به کاستیها و محرومیتها را، با مجازاتهای اجتماعی قهرآمیز بدهد.
یک پژوهشگر اهوازی گفته است: «مردم در اهواز برای اینکه بتوانند در ادارات و شرکتهای دولتی استخدام شوند، نام خانوادگی خود را تغییر میدهند تا بهخاطر عرب بودنشان، زیر تیغ تبعیض و حذف قرار نگیرند.»
ملاشیه در تب و بیآب
امروز بعد از گذشت چهل و چند سال حکمرانی جمهوری اسلامی، اگر فقط یک نقطه تاریک برای اثبات بیلیاقتی حاکمان بتوان نام برد، آن ملاشیه است. جایی که در تب ۵۰ درجه میسوزد، آب به سختی فراهم میشود، برقکشی شهری با اختلالات جدی مواجه است و امکانات سرمایشی برای تحمل گرمای تموز نیست. محله به محله گندآبها زیر پای اهالی جاری است و گودالهای روباز و نهرهای عریض از فاضلاب خانگی، بخشی از محلهاند. جایی که کودکان هرازچندگاهی در آن قربانی بیلیاقتی مدیران منطقه میشوند و در گودالهای فاضلاب نزدیک محل بازیشان که هیچ حفاظ ایمنی ندارند، غرق میشوند.
در میان میدان نبرد
این پژوهشگر اهوازی میگوید: «ملاشیه دهها شهید تقدیم انتفاضههای اهواز کرده است. دهها اعدامی از منطقه ملاشیه میآید و ملاشیه تاریخی طولانی از قیام دارد.» اشاره او به ناآرامیهای اهواز پس از انتشار نامههایی منتسب به «محمد علی ابطحی»، معاون رییسجمهور وقت حکومت تهران است. در این نامهها که از سوی ابطحی جعلی خوانده شد، بر ضرورت تغییر بافت جمعیتی مردم عرب اهواز تاکید شده بود و منجر به اعتراضات گسترده عربهای اهواز شد.
وی میگوید که مردم ملاشیه در زمستان توسط فاضلابها غرق میشوند، تا یک متر و نیم زیر فاضلاب میروند و بهوسیله رودخانههایی که دراثر باز کردن دریچههای سد طغیان میکنند، غرق میشوند.»
چندی پیش روزنامه «شرق»، گزارش میدانی از وضعیت ملاشیه منتشر کرد. در بخشی از آن گزارش، «ام علی» (مادر علی) از ساکنان خیابان «سلویچ» در محله ملاشیه، وضعیت منطقه را اینطور توصیف میکند: از ساعت یک شب به بعد باید منتظر تانکرهای آب باشیم. تا َدمدمای صبح باید بیدار بمانیم که سهممان از آب تانکرها را بگیریم. سهممان هم به اندازه تعداد قابلمه و دبههایمان است. خانههایی که پولی دمدست داشتند، از مدتها پیش تانکرهای آب خانگی برای شرایط اضطراری خریداری کردند. ما که پول نداریم هم سهممان از آب تانکرها فقط به اندازه تعداد قابلمههایمان است.
ام علی با صورت تکیده و دستهایی لرزان میگوید: «خاله این باید وضع ما باشد؟ من فرزندی معلول دارم. باید مرتب تروخشکش کنم. آب شستوشو و استحمام نداریم. پس این همه شعار سلامتی و نظافت که میدهند، این است نتیجهاش؟ اینطوری باید خودمان را از بیماریها حفظ کنیم خالهجان؟»
یکی از سالخوردگان خیابان سلویچ که نزد اهالی احترامی ویژه دارد، با تایید حرفهای ام علی، با حالتی ناامیدانه میگوید: برای من با این سنم زشت نیست که آفتابه را ببرم و دنبال مقداری آب از تانکر مسجد باشم که بتوانم وضو بگیرم؟ تا کی باید با این مشکلات دستوپنجه نرم کنیم؟
وی میگویدکه مردم ملاشیه در سایه اهمالکاری عمدی، هیچ خدماتی نمیگیرند: در زمستانها خانههایشان در فاضلاب غرق میشود و در تابستانها از بیبرقی و بیآبی، از فاضلاب و کثافتها و مریضیها رنج میبرند. حتما یادتان هست سه-چهار سال پیش، جوانان ملاشیه ایستادند و یک سد طولانی درست کردند و جلوی آب را گرفتند.
او اشارههای دیگری به وضعیت ملاشیه دارد که تاملبرانگیز است: برای مردمی که کل ثروت ایران از زیر پایشان خارج میشود، برای اینکه به آنها خدمات برسانند، میروند از خارج وام میگیرند. قرار بود شبکه آبوفاضلاب اهواز را درست کنند، رفتند از سازمان خیریه خارجی وام گرفتند. چرا؟ مگر این مردم اضافه هستند برای کشور؟ مگر این مردم بیگانه هستند؟ دارید از زیر پایشان روزانه میلیونها دلار نفت میفروشید. ببنید، اینجوری اینها با مردم عرب برخورد میکنند.؟
او که سالها در اهواز زندگی کرده و مرارتهای مردم ملاشیه را از نزدیک لمس کرده، به تبعیضهای قومیتی که عامدانه در اهواز از سوی حاکمیت اعمال میشود، اشاره میکند: «حاکمیت گلوگاههای زندگی را بر مردم عرب بستهاست، در سطح شهرها استخدام را بهشکل کامل برای عربها تعطیل کردهاند، هیچ عربی استخدام نمیشود. کار به جایی رسیده که خیلی از خانوادهها میروند نام خانوادگی شان را عوض میکنند، اسمشان را عوض میکنند که عرب شناخته نشوند. این یک مساله کاملا معروفی در اهواز شده است که از تیغ تبعیض نژادی رد بشوند.»
او میگوید: «آبها را بر مردم اهواز بستهاند، کشاورزی را خشک کردند، زمینها را خشک کردند، آلودگی را بالا بردند و کلا سیاست دولت مرکزی ایران در اهواز دیگر از تغییرات فرهنگی و هویتی و زبان گذشته، کار به حذف فیزیکی رسیده است. حذف فیزیکی به این صورت است که به اینها آبرسانی نمیکنند، همین آب کثیف و آلوده را به اینها نمیرسانند، نه به آنها برقرسانی میکنند، نه خیابانها را آسفالت میکنند، نه فاضلاب برایشان میگذارند. بچههای فقیر ملاشیه بهجای اینکه توی استخر شنا کنند، توی حوض فاضلاب شنا میکردند.باورتان نمیشود، در این منطقه حدود صد هزار نفر جمعیت زندگی میکند.»
این مشکلات اما تنها خاص ملاشیه نیست در همجواری این منطقه، محلات بسیاری هستند که با معضلات مشابه دست به گریباناند: «این منطقه دقیقا عین کوت عبدالله است، دقیقا عین زرگان است، دقیقا عین سیاحی است. اینها کویهای حاشیهای است که من اسم میبرم.»
ملاشیه تنها نیست
به گفته این پژوهشگر، در اهواز چیزی در حدود ۲۳ منطقه حاشیهنشین وجود دارد. «اینها مناطقی نیستند که جدیدا تاسیس شده باشند. اینها از قدیمیترین مناطق شهر اهواز هستند. ملاشیه یکی از مناطق قدیمی شهر اهواز است. ملاشیه قبل از کیانپارس بوده، یا حی ثورا قبل از کیانپارس بوده، اسمش را گذاشتهاند شلنگآباد کوت عبدالله، اینها همه مناطقی هستند که در آنها ساکنان اصلی این سرزمین زندگی میکنند و به مراتب اینها قدمتشان خیلی زیادتر است.»
اما به گفته او، همین مناطق اصیل اهواز در مقایسه با محلاتی که برخوردار از امکانات بیدغدغهاند، گویی در قعر جهنم قرار دارند. محلات بالای شهر بلوارهای وسیع با گلکاریهای مدرن دارند، خیابانها شیک و آسفالت شدهاند و آب و برق و امکانات شهری، بیمساله مهیاست.
این شکاف عمیق، بغض فروخورده بسیاری از ساکنان نجیب ملاشیه است. گویی اینکه ملاشیه یک اهواز کوچک است.
در خاک خود غریب
یکی از بزرگترین محرومیتهای مردم عرب اهواز که میتواند بهنوعی مولد محرومیتهای گسترده در این منطقه هم باشد، بی سهیمه بودن از مناصب کلیدی است. مردم اهواز هیچگاه داشتن یک استاندار عرب و بومی را تجربه نکردهاند. شهرداران، اعضای شوراهای شهر و فرمانداران، اغلب از میان غیربومیان و غیر عربزبانها انتخاب میشوند.
یک وکیل دادگستری و فعال حقوقبشر اهوازی گفته است: «مشکل از زمانی آغاز شد که مردم در اهواز به حاشیه رانده شدند. یعنی در مناطق خودشان، اختیار خودشان را ندارند. در کشورهای آزاد شاهد هستید که پستهای مهم هر منطقه در دست مردم محلی همان منطقه است، اما در تمام سالهای گذشته از کل مدیریتهای اقلیم اهواز ، فقط ۴ درصد در دست عربها بوده است. این درحالی است که جمعیت عربها در بیشتر مناطق، بیش از ۷۵ درصد و در برخی مناطق، حتی ۱۰۰ درصد است. مثلا طی ۱۰۰ سال گذشته هیچگاه استاندار بومی نداشتیم که عرب باشد. یا پستهای مهم همیشه در دست افرادی بوده و هست که از خارج از استان میآیند، افرادی که متعلق به همه مردم نیستند.»
او این دوری بین حاکمیت و عربها را ناشی از بیاعتمادی میداند که در طی سالها ظلم و جور بر مردم اهواز ، قوام یافته است: «به این دلیل مناصب را به اعراب نمیدهند، چون اعتمادی به آنها ندارد. دیوار بیاعتمادی بین دولت وقت و مردم وجود دارد که همراه با یک نگاه امنیتی است.»
عمار تاسائی، روزنامهنگار عرب اهوازی نیز، به این تبعیض سیستماتیک حکومت تهران در قبال مردم عرب تاکید دارد و میگوید: «مشکل عمده مردم اهواز این است که هیچ نقشی در حاکمیت سیاسی و قانونگذاری و مسائل اجتماعی، قضایی و اقتصادی ندارند. تمامی امور از مرکز تصمیم گیری میشود و در استان اهواز فقط اجرا میشود. به جرات می توانم بگویم همه مسوولان استانی در اهواز ، غیر عرب هستند. در استان اهواز ما هیچگاه استاندار عرب نداشتیم و در فرمانداریها هم جز در چندین مورد، اصلا فرماندار عرب منصوب نشده است.»
به گفته او حتی مسوولان اجرایی که در حال کار هستند، تا زمانی که به ایدئولوژی جمهوری اسلامی وفادار نباشند، هیچ پست و منصبی به آنها داده نمیشود.
ترس تاریخی حاکمان
در بدو تشکیل کشور جدیدی به اسم ایران، مقرر شد همه چیز بر مبنای یک پرچم و کشور باشد، تعدد فرهنگ، زبان و نژاد متاسفانه هیچوقت به رسمیت شناخته نشد.
یک وکیل دادگستری با اشاره به این موضوع، عنوان میکند که مساله فرار از قبول واقعیت تفاوت میان ادیان و نژاد از سوی حاکمان ایران، بیارتباط با عناد با این مردم نیست: در اکثر کشورهای جهان شاهد هستید که مردم حق دارند با زبان بومی خودشان درس بخوانند، اما در اهواز امروزی که معتقدیم حداقل ۶ میلیون عرب وجود دارد، برای تدریس و یادگیری زبان بومی در سیستم آموزشی به آنها هیچ مجوزی داده نمی شود. وقتی شما سعی میکنید یک قومی را حذف کنید، مردم هم مقاومت میکنند. اهواز یکی از استانهایی است که اسامی شهرها و مناطق آن را بسیار تغییر دادند، مثلا ما با همدیگر صحبت میکنیم شاید هیچ وقت نگوییم خرمشهر، ما میگوییم محمره، یا به شادگان میگوییم فلاحیه، خفاجیه اسم قدیمی سوسنگرد است و معشور که امروز میگویند ماهشهر. بعد از تغییر نامها، مردم احساس حقارت و مقاومت کردند.
اهواز؛ روستای بزرگ
این فعال مدنی اهوازی معتقد است که در سالهای متمادی، مردم در اهواز و بهویژه اهواز، به عمد از هرگونه توسعه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی عقب نگه داشته شدند و این عقبماندگی به نسلهای بعد هم منتقل شده است.
به گفته او، در اهواز بیش از ۲ میلیون تن زندگی میکنند، اما امکانات زندگی برای ۵۰۰ هزار تن هم مهیا نیست: «اهواز در واقع یک روستای بزرگ است، چون فاقد امکانات شهری لازم است. دو یا سه منطقه خوب در اهواز وجود دارد که تمام امکانات آنجا جمع شده است و اتفاقا کسانی هم که در آن مناطق زندگی میکنند، از اقلیت مهاجر هستند.
افرادی هستند که بهترین مشاغل را در شرکتهای نفت و ادارات دولتی در دست دارند، بهترین حقوق را میگیرند و در بهترین منطقه زندگی میکنند.
ملاشیه محروم در جوار ثروت
ملاشیه یکی از دهها نقاطی است که از محروم ترین نقاط اهواز بهشمار میرود. محروم، اما در جوار بهترین و بزرگترین صنایع نفتی کشور قرار گرفته است. این فعال حقوقبشر اهوازی تاکید میکند: «شرکت فولاد اهواز، شرکت کاویان و صنایع بزرگ دیگر در این منطقه هستند، ولی مردم آن منطقه هیچ بهرهای از آنها نبردهاند. بین این مناطق محروم تا مناطقی که سرشار از امکانات هستند، گاهی تنها یک خیابان فاصله است. مثلا بین منطقه عامری و کیانپارس، تنها یک رود کارن فاصله هست و یا کیانپارس و کیانآباد، فاصلهای کمتر از صد متر باهم دارند؛ اما تفاوت خیلی فاحش است. این تقسیم امکانات بین اقلیت و اکثریت، فقط در زمان آپارتاید آفریقای جنوبی وجود داشت.
همجوار گنج در رنج
از سویی دیگر به گفته عمار تاسائی، روزنامهنگار، سیستم حکمرانی معیوب در طی سالهای حاکمیت جمهوری اسلامی، اولیهترین حقوق انسانی مانند آب و هوای پاک از را مردم عرب گرفته است: «شاهرگ حیاتی اهواز رودخانههای آن است، اما همین عوامل هم توسط مدیریت معیوب جمهوری اسلامی، مسیر جریان آنها منحرف میشود و حقابهای که متعلق به شهرها، روستاها و مزارع است، از آنها دریغ میشود. خشک شدن هورالعظیم و پخش شدن ذرات گردوخاک آن در هوا، باعث شده تا تودههای غبار و ریزگرد شکل بگیرند و مشکل دائمی آلودگی هوا در اهواز ایجاد شود.»
دخالت سپاه پاسداران در پروژههای اقتصادی، مانع بزرگی برای تشکیل یک اقتصاد مبتنیبر بازار آزاد است. اقتصادی پویا که تنها در یک بخش از آن مردم اهواز میتوانند با استفاده از منابع زیرزمینی و روزمینی، به آنچه لیاقتشان است، دست پیدا کنند. به گفته عمار تاسائی، فقط از یک میدان نفتی در شهر اهواز، روزانه چیزی نزدیک به یک میلیون بشکه نفت استخراج میشود: «اگر قیمت نفت را صد دلار در نظر بگیریم، همین میدان نفتی روزی صد میلیون دلار برای کشور درآمدزایی دارد، اما واقعیت شرمآور است، اما اغلب مردم اهواز در فقر و فلاکت زندگی میکنند.»
به گفته او، مدیران استان با هواپیما میآیند و میروند، به آنها میگویند مدیران پروازی. آنها کارمندان و حتی کارگران بخشهای خدماتیشان را با خودشان میآورند و این باعث شده تا بسیاری از جوانان استان اهواز بیکار بمانند. «ما مخالف اشتغال هیچکس با هیچ نژاد و قومی نیستیم، اما در اختصاص جایگاههای شغلی هر منطقه، جوانان آن منطقه در اولویت هستند. جوانی که در استان اهواز از بدبختی، گرما و آلودگیهای نفتی رنج میبرد، باید این فرصت را داشته باشد در کار شرافتمندانه مشغول به فعالیت باشد و روزیاش را تامین کند.»
نویسنده: لیدا ایاز