حمله به اربیل؛ هیاهوی سپاه، سکوت دولت
در حالی که اذهان عمومی از گروکشی روسیه بر سر برجام و توقف مذاکرات وین آشفته و نگران بود، ناگهان سپاه پاسداران در حملهای موشکی به اربیل عراق، کنسولگری ایالات متحده را هدف قرار داد. این موضوع با واکنشهای گستردهای در داخل و خارج از ایران مواجه شد. اما نکته قابل تامل، استقبال نکردن رسانههای نزدیک به دولت از این اقدام سپاه بود. در واقع، برخلاف رسانههای وابسته به سپاه پاسداران که با هیاهوی فراوان این حمله موشکی را پوشش دادند و سناریوهای حماسی برای آن طرح میکردند، دولتیها، دستکم تا اینجای کار، بسیار سرد با آن برخورد کردند؛ گویی ناچارند از سر وظیفه آن را بپذیرند.
این نخستین بار نیست که دقیقا در زمانی حساس و در حالی که دولت و بخشی از مردم به نتیجه مذاکرات و بهبود شرایط اقتصادی امیدوار میشوند، ناگهان سپاه پاسداران در اقدامی پیشبینی نشده، دست به حمله موشکی میزند. این ناآگاهی از برنامه سپاه، تنها مربوط به قوه مجریه نیست. حتی در قوه مقننه و در بخشی که مرتبط با امنیت ملی است، نیز این پنهانکاری وجود دارد؛ چنان که سخنگوی کمیسیون امینت ملی مجلس شورای اسلامی، دقیقا پس از زمانی که سپاه خودش مسئولیت آن حمله را پذیرفته بود، در مصاحبهای گفت که بر اساس شواهدی که در دست دارد، این اتفاق از طرف ایران رقم نخورده است.
اندک زمانی پس از امضای توافق هستهای در سال ۲۰۱۵ و به سرانجام رسیدن برجام، سپاه پاسداران دو موشک بالیستیک را آزمایش کرد که بر روی بدنه آنها به زبان عبری نوشته شده بود «سرائیل باید از صفحه روزگار محو شود». آن ماجرا واکنش طرفهای برجامی را برانگیخت و آمریکا و فرانسه نسبت به آن اعتراض کردند. در همان زمان نیز برخی از تحلیلگران این اقدام ایران را نقض برجام تلقی کردند. با این حال، به نظر میرسید که دولت وقت از برنامه سپاه برای چنان آزمایشی خبر نداشته است.
حال سئوال این است که چرا سپاه هر بار دقیقا در زمانی که قرار است توافقی با غرب صورت گیرد و روابط تجاری ایران عادی شود، میکوشد تا بر دامنه تنشها بیفزاید؟
در شرایطی که بحران اقتصادی در ایران موجب شده است تا سفره مردم خالی شود و فقر و ناامنی ناشی از آن هر روز افزایش یابد، روسیه و سپاه، معیشت مردم را به گروگان گرفتهاند. به نظر میرسد که این دقیقا همان تئوری ارجحیت «میدان» بر دیپلماسی است.
محمد جواد ظریف، وزیر خارجه دولت پیشین، اصطلاح «میدان» را برای توصیف سیاستهای نظامی و دخالت مقامهای امنیتی در دیپلماسی و نهادهای جمهوری اسلامی ایران به کار برده است.
وزیر خارجه پیشین جمهوری اسلامی ایران در جریان مصاحبهای در روز ششم اسفند سال ۱۳۹۹، با اشاره به کارشکنی روسها در دوران برجام، گفت: «روسها فکر نمیکردند برجام به نتیجه برسد و در هفتههای آخر که دیدند برجام دارد به نتیجه میرسد، شروع کردند به طرح پیشنهادهایی جدید… در این مرحله روسیه و فرانسه پیشنهاد دادند که ایران هرشش ماه یکبار موظف به تمدید مجوز از شورای امنیت برای ادامه توافق هستهای باشد. یعنی ایران مجبور بود هر شش ماه یک بار، با پنج عضو ثابت و ۱۰ عضو غیرثابت شورا مذاکره کند تا برجام تمدید شود.»
در فایل صوتی آن مصاحبه، او در پیوند با نقش قاسم سلیمانی در سیاست خارجی و مذاکرات بینالمللی، میگوید: «تقریبا هربار که من برای مذاکره رفتم، این سلیمانی بود که میگفت میخواهم تو این خاصیت یا نکته را بگیری. من برای موفقیت میدان مذاکره میکردم.»
در بخشی از فایل صوتی، آقای ظریف میگوید که روسیه در مذاکرات برجام در سال ۱۳۹۴ کارشکنی میکرد. او میگوید: «هدف روسها این بود که توافق هستهای انجام نشود… تنها وقتی دیدند ما داریم به توافق میرسیم، شروع کردند به ایجاد مانع.»
در بخشی دیگر از آن مصاحبه، آقای ظریف میگوید که دست و پای وزارت خارجه در تصمیمگیری بسته است و نیروهای نظامی و امنیتی حرف آخر را در آن زمینه میزنند. او همچنین توضیح میدهد که قاسم سلیمانی، فرمانده کشته شده نیروی قدس سپاه پاسداران، چگونه در عمل سیاست ایران را در مورد سوریه تعیین میکرد.
از آن زمان، تقریبا بر همگان روشن شد که سپاه پاسداران بر مناسبات بینالمللی جمهوری اسلامی ایران سیطره یافته است.
طی سالهایی که ایران به دلیل پرونده هستهای، ماجراجوییهای منطقهای، و نقض نظاممند حقوق بشر زیر فشارها و تحریمهای بینالمللی قرار داشته است، سپاه پاسداران کوشیده است تا خود را به عنوان راه چاره معرفی کند؛ نیرویی که علاوه بر قدرت نظامی، مدعی است که میتواند در دور زدن تحریمها به دولت کمک کند.
به عبارت دیگر، سپاه طی این سالها نفت صادر کرده است، با استفاده از قرارگاه خاتم پروژههای عمرانی را در انحصار خود گرفته است، واردات بسیاری از کالاها را از اسکلههای منحصر به خود در اختیار گرفته است، و حتی انتقال پول صادرات نفت و گاز را هم خودش انجام داده است. در واقع، دور زدن تحریمها طی سالهای اخیر، سود سرشاری برای این مجموعه نظامی- اقتصادی به همراه داشته است.
در مهمترین اظهارنظر مقامهای رسمی در مورد نقش سپاه در قاچاق کالا، محمود احمدینژاد، رئیس جمهوری پیشین ایران، در تیرماه ۱۳۹۰ سپاه را به نقشآفرینی جدی در این پدیده متهم کرد و گفت: «بین ۵۵ تا ۶۰ میلیارد نخ سیگار در ایران مصرف میشود که معادل دو هزار میلیارد تومان است. این رقم همه قاچاقچیان درجه یک دنیا را به طمع میاندازد، چه رسد به «برادران قاچاقچی» خودمان.»
سپاه حدود ۸۰ اسکله غیرمجاز در سواحل ایران دارد و مدعی است که از این اسکلهها کالاهای امنیتی و دفاعی وارد میشود.
احمدینژاد در سخنان جنجالی خود، از نیروها و ارگانهای مختلف کشور خواسته بود که کالاهای امنیتی، اطلاعاتی، و دفاعی خود را نیز از مرز قانونی وارد کنند.
واضح است که تجارت قانونی و رسمی به ضرر منافع سپاه است. چون در شرایط تحریمی، سپاه میتواند هم از پرداخت مالیات فرار کند و هم بابت دور زدن تحریم، سودکلانی کسب کند.
در نتیجه، طبیعی است که هر نوع تغییری در این شرایط به ضرر منافع سپاه است.
در واقع، هر دولتی، فارغ از گرایش سیاسی آن، برای اداره کشور نیاز دارد تا با جهان رابطه رسمی تجاری برقرار کند. دولت موظف است نیازهای اساسی کشور را، اعم از غذا و کالاهای اساسی، تامین کند. همچنین، قوه مجریه مسئول اصلی تضمین بهداشت و درمان است که آن نیز نیازمند رابطه رسمی با جهان است.
اما در صورت عادیسازی روابط تجاری ایران، سپاه پاسداران به عنوان یک نیروی نظامی، سهمی از تجارت بینالمللی نمی برد. این نیرو در شرایط جدید باید به سهم خود از بودجه اکتفا کند و دیگر نمیتواند با دستاندازی به تجارت خارجی کشور و صادرات نفت، درآمد دیگری برای خود ایجاد کند.
در همین رابطه، اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت حسن روحانی، با اشاره به قاچاق نفت توسط افراد و نهادهای مختلف، گفت: «با آقای زنگنه توافق کردیم تا به آنها مجوز بدهیم، اما هیچکس نتوانست حتی یک بشکه نفت بفروشد جز سردار شهید سلیمانی (فرمانده وقت سپاه قدس) که در مقطعی این کار را کرد.»
او در گفتوگو با ایرنا ضمن تأکید بر آن که دور زدن تحریمها «پر ریسک» است، اظهار داشت:«سردار سلیمانی در جلسهای که آنها مدعی فروش نفت بودند گفت چرا بیخود ادعا میکنید، هیچکدامتان نمیتوانید نفت را بفروشید.»
حتی در زمان کرونا که سپاه کوشید تا تولید و واردات واکسن را در دست بگیرد، به وضوح دیدیم که چه فاجعهای در ایران رخ داد؛ زیرا این قبیل مسایل نیازمند تداوم رابطه رسمی با جهان است. بدیهی است که شرکتهای خارجی و سازمانهای بینالمللی حاضر نیستند با سپاه پاسداران یا شرکتهای تابعه آن به طور رسمی معامله کنند.
در مقابل، دولت از دسترسی به منابع مالی اصلی خودش محروم است. حتی در این دوران که نفت به بالاترین قیمت خود رسیده است، باز هم دولت نمیتواند از مواهب آن بهرهمند شود.
حتی دولت ابراهیم رئیسی که به عنوان یکی از ضعیفترین و نالایقترین دولتهای تاریخ ایران شناخته میشود، نیز پس از چند ماه مدیریت کشور به خوبی دریافته است که برخلاف شعارهای دوران انتخابات، مدیریت کشور نیازمند ارز و رابطه تجاری بینالمللی است.
در چنین شرایطی و در حالی که دولت امیدوار شده بود که مذاکرات به مرحله نهایی رسیده است، روسیه با گروکشی از خارج و سپاه با کارشکنی از داخل، امید دولت سیزدهم را برای نجات از وضع فلاکتبار فعلی بر باد دادند. در دورانی که قیمت بالای نفت میتوانست به پنهان کردن ضعف دولت در مدیریت کشور کمک کند، این شانس حالا از همیشه دورتر به نظر میرسد.
بررسی وضعیت اقتصادی کشور به خوبی نشان میدهد که حتی در دوران نفت بشکهای ۱۰۰ دلار هم کشور در وضعیت رونق نبود. به عبارت دیگر، تمامی دولتها در جمهوری اسلامی ایران به دلایل مختلف، اعم از ضعف قانون اساسی، فساد نظاممند و سوءمدیریت، کشور را «گران» اداره کردهاند. به همین دلیل، فقط در دوران رونق قیمت نفت بود که این ضعفها به چشم نمیآمد.
دولت رئیسی هم با اقبالی بلند این فرصت را یافته است تا از نفت گرانقیمت بهرهمند شود. اما در این زمان، با سپاه بر سر منابع آن به تضاد منافع برخورده است.
این دقیقا همان دلیلی است که رسانههای سپاه با آب و تاب فراوان سعی میکنند تا حمله موشکی به خاک کشورهمسایه و برهم خوردن تعامل بینالمللی را یک پیروزی معرفی کنند، و دولت همه رشتهها را پنبه شده میبیند.
نویسنده: امیر سلطانزاده نویسنده و روزنامه نگار/ منبع: ایندیپندنت فارسی