نقد اقتصاد سیاسی، فرودستی و لحظهی انقلابی ژینا
جنبش ژینا تلاشی انقلابی برای دگرگون کردن روابط قدرت و شورش فرودستان بر آن موقعیتی است که در آن قرار گرفتهاند. در گذشته این تلاش در قالب مفهوم گریز (escape) رخ میداد.
یک بخش این گریز (که جمعیت بسیار اندکی به آن تن دادند) گریز از جغرافیای موجود است: مهاجرت به کشور دیگر برای رهایی از موقعیتی که در آن گرفتار آمدهاند. اما برای بسیاری این گریز جغرافیایی ناممکن بود. آنان در دل نظم موجود و در میان همین مرزها راههای گریز را ابداع کردند.
برای یک زن این گریز در قالب شل کردن حجاب، دگرگون کردن معنای آن، تحمیل خود بر عرصههای رسمی و غیر رسمی، و دهنکجی بر روابط قدرتی است که آنها را محدود کرده است. آنها فضای دانشگاه را تسخیر کردند، در میدانهای ورزشی ظاهر شدند، در عرصهی موسیقی درخشیدند و بهتدریج یاد گرفتند در درون این سیستم گریزهای خود را بزنند.
در حقیقت گشت ارشاد و آنچه که برای ژینا اتفاق افتاد، حاصل همین فرایند تعقیب و گریز است، تعقیب برای تحکیم آن موقعیت فرودستی و تثبیت آن و گریز از آن موقعیت فرودستی. این گریز برای یک جوان یا نوجوان دههی هشتادی نیز به معنای تأسیس سبک زندگی خاص خود در زیر پوست همین شهر است. و البته گاه به گاه و هنگامی که تصاویری از این زندگی زیرزمینی به سطح میآید (برای مثال، تجمع پاساژ کوروش، آببازی نوجوانان، یا تجمع نوجوانان شیراز) همه برای چند روز متعجب میشویم و فیلم و عکس است که دستبهدست میشود.
هنگامی که به ملتهلای بلوچ، کورد و .. _البته دیگر مناطق پیرامون_ میرسیم آنجا نیز با این گریزها روبرو هستیم. در بُعد اقتصادی نمونهی عینی این گریز را در کولبری میبینیم و در قاچاق سوخت. دو موضوعی که مدام از آن میشنویم و همیشه در فرایند تعقیب و گریز قربانیان خود را دارند.
و در بُعد فرهنگی، در هر کدام از مناطق پیرامون اگر زندگی کرده باشید، با دنیای دیگری روبرو میشویم، جهانی که در آن مردم زبان و دین خود را که در عرصهی رسمی به حاشیه رانده شده است، حفظ کرده اند و در زندگی روزمره به آن ممارست دارند و آن را بازتولید میکنند. و هر روز تاریخ حذفشدهی خود را مرور میکنند.
در پیرامون، برای مثال، دین راه و روشی برای تمرین این گریز شده است، راه و روشی برای اینکه كورد بودن یا بلوچ بودن عینیت یابد و از دست دستگاه سرکوب در امان بماند تا مبادا بهنام «تجزیهطلبی» سرکوب شود.
جنبش ژینا حرکتی برای تبدیل آن گریز به انقلاب است و به همین دلیل میتوان آن را یک جنبش انقلابی نام نهاد. اما تداوم و به نتیجه رسیدن این جنبش منوط به تداوم آن لحظهی انقلابی و ائتلاف استراتژیک میان پیرامون و مرکز ، ائتلاف میان كورد، بلوچ، ترک، عرب و .. است.
اما چگونه میتوان این لحظهی انقلابی را حفظ کرد؟ پاسخ در همان شعار «زن، زندگی، آزادی» نهفته است، در برداشتی پیشروانه از این شعار. در این خوانش، زن نماد و عینیت همزمان آزادیخواهی و فرودستی است. زن را نباید تنها در برابر مرد فهمید، او تجسد آن كُرد، آن بلوچ، آن جوان دههی هشتادی است، و حتی آن مردِ فروست است. او تجسد همهی آن موقعیتهای فرودستانه و بهحاشیه رفته است. زن زنجیرهی وصلی است که تمامی این جزیرههای تکافتاده را بههم متصل میسازد. این همان دلیلی است که زن نماد این اعتراضات شد و این جنبش، جنبشی زنانه، جنبشی که دنبال آن است تا این بار فرودستان را کنار هم آورد.
نویسنده:عقیل دغاقله – منبع ریزوم