حكايت شكستن شاخ ساسانى و برپائى كشور اهوازى در شعارهاى تجمع دارخوين
در إبتداى مصاحبه ام با تلويزيون تيشك در باره تشييع جنازه ده جوان عرب در روز يكشنبه گذشته گفته ام که: برخى از مردم به رژيم و سازمان هاى امنيتى اش مشكوك هستند، وحکومت را در اين تصادف مقصر مى دانند.
همانند ديگر قتل ها در تصادف هاى مصنوعى..ده ها هزار نفر عرب نشان دادند كه ملت يكپارچه اى هستند، كه از طايفه و عشيره و فرقه مذهبى فراتراند.
آن جمعيت عظيم – به گمان من – مى بايست به سوى استاندارى اهواز يا دست كم فرماندارى فلاحيه (شادگان) مى رفتند تا صداى خودرا و اعتراض خودرا بيشتر به گوش ملت هاى ايران و جهانيان برسانند..
احتمال دستگيرى ها را بعيد ندانستم اما گفتم جوانان عرب چيزى براى از دست دادن ندارند.
ما الان صد هزار ليسانس، ده هزار فوق ليسانس و حدود هزار دكتراى عرب داريم. در تركيب يزله كنندگان اين تجمع، اغلب ديپلم، ليسانس و بالاتر بودند.
اينان – بر خلاف پدران و نياكانشان كه بى سواد يا كم سواد بودند- آگاه اند، هويت خواه اند. آنان در شعرشان و شعارشان گفتند: ما دولت داشتيم، كشور داشتيم يعنى دولت خودمختار، دولت نيمه مستقل خزعل و مزعل و جابر. توده هاى عزادار و خشمگين مى گفتند شما با پول نفت ما، دولت ساختيد، كشور ساختيد.
آنان شعار دادند ما شاخ ساسانيان را شكستيم، اين قدر عليه ما فخر نفروشيد، نژادپرستى نكنيد، اين قدر به عرب ها توهين نكنيد.ما شاخ ساسانيان را شكستيم و مى توانيم شاخ شما را هم بشكنيم به كمك ساير خلق ها..در اين تظاهرات، نمادهاى ملى ستايش شد، شيخ خزعل ستايش شد، رهبران اعدامى ملت عرب در سال ١٩٦٤ ستايش شدند.
اين يك ميتينگ ملى و سياسى بود كه توسط رسانه هاى جريان اصلى فارسى (وعربى) بايكوت شد.
در پايان گفتم، رژيم سعى مى كند با دامن زدن به اختلافات عشائري ميان مردم عرب تفرقه بياندازد.
نمونه اش حوادث ناگوارى است كه در روستاى ‘المكسر’ ام تمير رخ داد. لذا از همه ريش سفيدان،شيوخ، روشنفكران و فعالان سياسى در داخل تقاضا كردم جلوى اين فتنه رژيم را بگيرند.
نویسنده : یوسف عزیز بنی طرف